بازآفرینی شهری ضمن توجه به کالبد، به ساختار درونی و اجتماعی دمیده شده در شهرها اهمیت داده و منجر به ایجاد هماهنگی با مبانی زندگی اجتماعی مردم در مناطق و بافت های نیازمند توجه می شود. از طرفی، تقویت بنیان های سرمایه ای ازجمله سرمایه ی اجتماعی در مسیر توسعه شهرها حائز اهمیت ویژه ای است. در همین راستا، محدوده های شهری عمدتاً در حاشیه شهرها، با پیشینه ی روستایی که حاصل الحاق روستاها به شهر هستند، با توجه به ساختار فرهنگی، اجتماعی و کالبدی خاص خود، نیازمند این هستند که علاوه بر تطبیق تدریجی ساختار متمایز خود با شهر، درزمینه ی بازآفرینی شهری نیز موردتوجه قرار گیرند. در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است و از نوع کاربردی هست، سرمایه ی اجتماعی با محوریت پارامترهای اعتماد و مشارکت، مبنای مطالعات قرارگرفته اند و سعی شده است تا ضمن شناسایی سازوکار بازآفرینی شهری در بافت های شهری، ارتباط بحث سرمایه اجتماعی، «مشارکت» و «اعتماد» و نهایتاً تبیین جایگاه سرمایه اجتماعی و معیارهای مشارکت و اعتماد مردمی در بازآفرینی شهری، صورت پذیرد. طبق یافته ها، حاشیه شهرها و به طور خاص روستاهای الحاقی به شهر، به عنوان یکی از مهم ترین منابع نهفته سرمایه ی اجتماعی در ساختار شهرها مطرح هستند و با توجه به پیوندهای اجتماعی روستایی، پتانسیل های نهفته بسیاری دارا هستند. نیاز به تقویت روابط و پیوندهای اجتماعی در راستای پیشبرد مسیر توسعه شهری، لزوم توجه به مفهوم سرمایه اجتماعی را پررنگ تر نموده و دراین بین، مناطق حاشیه ای و روستاهای الحاقی به شهرها به واسطه وجود حلقه های اجتماعی قوی تر و سنتی تر، در صورت به وجود آمدن یک اعتماد فراگیر و مستحکم می توانند با مشارکتی مؤثر و کارا، تحقق اهداف بازآفرینی شهری را تسهیل و تسریع سازند.