با وجود آن که بهداشت عمومی و برنامه ریزی شهری، با هدف مشترک جلوگیری از شیوع بیماری ها و معضلات شهری به وجود آمدند، اما در حال حاضر پیوند ها و ارتباطات واقعی این دو عرصه علمی، بسیار اندک و محدود می باشد. جدایی و انزوای این دو رشته مشکلات متعددی را در پی داشته است. یکی از مهمترین آنها، عدم موفقیت رشته های فوق، در رفع مشکلات روزمره مردم است. یکی دیگر از پیامدهای مهم این جدایی، عدم تشخیص و درک رابطه بین محیط ساخته شده و بهداشت است. مشکلی که اکثراً به فقرا مربوط است و این گروه از پیامدهای واقعی آن متضرر می شوند. هدف این مقاله، بررسی پیوندهای تاریخی بین دو رشته برنامه ریزی شهری و بهداشت عمومی است. در ادامه سعی می کند تنگناهایی که بعداً بوجود آمده است را مشخص نماید. این بررسی ها در نهایت چالش هایی که در ارتباط با پیوند این رشته ها وجود دارد را تشخبصص و با شناسایی عوامل بوجود آورنده این جدایی، پیشنهاد هایی به منظور نزدیکی هر چه بیشتر این زمینه ها بر مبنای نظریه اجتماعی- زیستی و عدالت زیست محیطی عرضه می کند. در نهایت، این مجموعه چارچوب اولیه را برای پیوند دو باره این رشته ها در اختیار قرار می دهد. چارچوبی که بهتر می تواند مشکلات بهداشتی و برنامه ریزی شهری را مرتفع نماید. از آنجا که بیشترین مشکلات بهداشتی و برنامه ریزی در محلات فقیر و حاشیه ها دیده می شود، این پیوند بیشترین آثار را در این بخش به ارمغان خواهد آورد.