در میان پیروان شاهنامه و فردوسی، گرشاسب نامه اسدی طوسی جای گاهی ویژه دارد. اسدی با رفتن به آذربایجان و قرار گرفتن در جوّ مساعد آنجا، به تکمیل کار شاهنامه و فردوسی دست یازید و مثلِ نظامی، به سرودن بخش های سروده نشده روایات ملّی در شاهنامه، روی آورد. تکمیل کار پیشینیان، اغلب با دلهره تاثیر و تقلید از آن ها هم راه است و شاعران می کوشند خود را از زیر سایه شاعر پیشین به در آورند. این پژوهش در صدد است کوشش و بیش متنیتی را که اسدی برای خارج شدن از حوزه تاثیر شکل، زبان و اندیشه های پیش متن (شاهنامه) انجام داده است، بر اساس دیدگاه هارولد بلوم، مشخص کند. یافته ها نشان می دهد که اسدی به دلیل اضطراب تاثیر، خواسته است متفاوت از شاهنامه باشد و از سیطره آن بگریزد. وی با واردکردن برهمن به جای موبد و پرسش های جهان بینانه ای که گرشاسب، در مورد آفرینش هستی و خلقت انسان از او می کند، و با روی آوردن به اطناب و وصف های زیبا و استوار و حاکم کردن دیدگاه و فلسفه ای متفاوت با اندیشه های کهن ایرانی در مساله مهم دادگری در حکومت و دادپیشگی شاهان، و گزیدن کارکردهایی نمایشی چون خودنمایی و اظهار قدرت در رزم ها و قرار دادن صحنه ها و میدان های متعدد رزم دریایی و اژدهاکشی های مکرر ... و مهم تر از همه، نسبت دادن توان مندی هایی چون آزمودن جهان پهلوان به وسیله ضحاک (اژی دهاک) و قراردادن داستان در روزگار و زیر نظر اژدهایی مردمخوار و پدرکش چون ضحاک، این اثر را متفاوت از شاهنامه کرده است؛ اما، نشانه های وابستگی متعددی، حتا در تکرار مصراع ها و ابیات، از تاثیر شاهنامه بر گرشاسب نامه هویدا است و اسدی در دیالکتیک «وابستگی به/ گریز از» زبان شاعرانه پیشین، هم وابسته به شاهنامه و هم در گریز از آن بوده است.