طباطبایی تمایل داشت مسائل نفس شناسی را از طریق معرفهالنفس دنبال کند نه آنچنان که فیلسوفان مشایی و صدرایی، با تمام اختلافاتشان، در علم النفس دنبال می کردند. توجه به نفس و روان بشری و قوای آن در درمان بیماری ها، گرچه در ساختارِ ریاضی مکانیکی پزشکی مدرن، مهمل تلقی می شود اما در پزشکی غیرمدرن، با تمام وسعتِ شاخه ها و گرایش هایش، متعارف بلکه ناگزیر است. دغدغه این نوشتار معرفهالنفس و چشم انداز تأثیر آن در طب (با تأکید بر سلامت) است. تحقیق پیش رو از سنخ تحقیقات بنیادی نظری و از لحاظ روش، توصیفی تحلیلی است. محقق با توصیف و تحلیل کیفی محتوایِ اندیشه طباطبایی و توجه به نظام اندیشه وی، با گردآوری داده ها به روش کتاب خانه ای، به دنبال توصیف، تجزیه و تحلیل مسئله است. طباطبایی بر اساس تعقل و نیز تعمق در آیات و روایات از تمایز معرفهالنفس/علم النفس به تمایز معرفت أنفسی/ معرفت آفاقی کشیده می شود؛ تمایزی که می تواند در طبابت استلزاماتی داشته باشد و طب را متحول و زمینه را برای نگاهی دیگر به سلامت و بیماری فراهم کند. توجه به معرفهالنفس در طب به معنای معرفت به نفس و خصوصیات و نوع تأثیر آن در بدن نیست، بلکه به معنای معرفت أنفسی در طبابت است، که به تعبیری می توان آن را طبابت أنفسی نامید که طبیبش به گونه ای دیگر زیست می کند و به گونه ای دیگر بیمار، بیماری و سلامت را می فهمد و نهایتاً درمان می کند.