چکیده

رهیافت مدیریت بحران در زمره ابزارهای سیاست خارجی آمریکا محسوب می شود که به منظور تأمین منافع ملی و ارز ش های بنیادین این کشور در حوزه های ژئوپلیتیک منطقه ای استفاده می شوند. بر این اساس، نوشتار حاضر به دنبال پاسخگویی به این پرسش اساسی بوده است که ایالات متحده آمریکا در سیاست گذاری امنیتی خود در مدیریت بحران های منطقه ای دوره پسا جنگ سرد از چه منطق و رهیافت هایی بهره گرفته است؟ و هدف از کاربست آنها چه بوده است؟ برای پاسخگویی به این پرسش از «نظریه آشوب» و روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که الگوی مدیریت بحران آمریکا در برخورد با تحولات و پویش های منطقه ای را می توان تابعی از روند کلی مدیریت بحران در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا دانست. ایالات متحده به منظور تحکیم سلطه هژمونیک بر محیط های امنیتی منطقه ای، از سازوکارهای متنوعی استفاده می کند. در این ارتباط می توان به اهرم هایی نظیر حمله پیش دستانه، جنگ های نیابتی، ائتلاف با ناتو و بازیگران منطقه ای و موازنه گرایی اشاره داشت. آمریکا برای کنترل کنشگری ایران و محدودسازی سیاست های منطقه ای آن در غرب آسیا نیز از راهبرد آشوب آفرینی با کمک متحدان منطقه ای خود مانند عربستان سعودی بهره می گیرد.

تبلیغات