هدف مقاله حاضر اثربخشی طبقه متوسط جدید بر تحقق مشارکت انتخاباتی در دو دهه اخیر(76-96) درایران است، فرضیه پژوهش آن است که،طبقه متوسط جدید پایگاه اصلی و نیروی عمده کنشگران و حامیان مشارکت انتخاباتی با خواسته ها و مطالبات معین در بافت اجتماعی است که بخش عمدهای از هدایت کنش جمعی را بر عهده دارد. طبقه ای که جهت دهنده فکری به شهروندان و تقویت کننده آن در شرایط مساعد سیاسی است. چارچوب نظری انتخابی برای تحلیل موضوع، نظریات نوسازی با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با روش تاریخی - تطبیقی از نوع طولی است. یافته های تحقیق نشان میدهد که طبقه متوسط جدید در قالب طبقه ای مشارکت جو و با جهت گیری سیاسی مشخص، مهمترین نیروی اجتماعی است که با تمرکز بر مؤلفه هایی همچون توسعه سیاسی، جامعه مدنی، دموکراسی، رقابت مشارکتی و جهت گیری های سیاسی متفاوتی را از خود بروز داده و مدیریت کننده و ، عدالت خواهی هدایتگر کنش جمعی و حرکتهای مدنی بوده است.