آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۳

چکیده

شاهنامه فردوسی از آثار ادب کلاسیک ایران است که بسیاری از داستان های آن از منظر یک اثر تراژیک قابل بررسی است. سوگ سیاوش به عنوان روایتی کهن با هسته تراژیک، از جمله این داستان هاست. در این پژوهش، داستان سیاوش بر اساس نظریه «میتوس تراژدی» نورتروپ فرای، منتقد کانادایی بررسی شده است. بر مبنای این نظریه، که اصولی جهان شمول را در بررسی آثار تراژیک ارائه می دهد، داستان سیاوش از مؤلفه هایی همچون: «ناهمخوانی عشق و ساختار اجتماعی»، «سلطه بی قید و شرط تقدیر» و همچنین مراحل شش گانه ای برخوردار است که آن را در ردیف یکی از زیباترین تراژدی های جهان قرار می دهد. فرای در نظری ه خود به شخصیّت ضدقهرمان نمی پردازد؛ این سیر وقایع، جبر زمانه و خواست خدایان است که  دوستی ها را به دشمنی بدل می سازد. در داستان سیاوش نیز سلطه تقدیر و بازی زمانه، افراسیاب را نادانسته و بی سبب در برابر داماد و دختر خویش قرار می دهد و هر دو طرف بی آنکه بخواهند به مصاف هم می روند. از دیگر مؤلفه های تراژدی، «اجتناب ناپذیری فاجعه نهایی» است که در سوگ سیاوش، به بهترین نحو به مخاطب القا می گردد. برقراری ثبات و آرامش پایانی و همچنین جهان بینی تقدیر  مدار حاکم بر داستان به آفرینش نوعی تسلای متافیزیکی می انجامد که لازمه بخش پایانی یک اثر تراژیک است.

تبلیغات