اگر بخشی از ادبیات پایداری را اعتراض به طبقه حاکم بدانیم، بدون شک پابرهنگان و فرودستان در این راه پیشتازند. با بررسی متون ادبی، یک چیز به نحو چشم گیری خودنمایی می کند و آن افزون بر جسارت و شهامت این گروه، شیوه اعتراضات است. در مقاله پیش رو هدف این بود تا با دقت بیشتری به اعتراضاتِ مطرح شده در متون ادبی قرون چهارم تا پایان قرن هفتم هجری پرداخته و ویژگی مشترک این انتقادات سیاسی شناخته شود. با مطالعه اشعار و متون منثور، رگه های مشترکی در بیشتر آثار دیده شد و نتیجه بررسی ها نشان داد شیوه اعتراضی پیرزنان، خارکنان، درویشان، زهاد و حتی دیوانگان بر گفت وگو و مناظره استوار است، و البته مناظراتی در دو کفه نابرابر، که یک طرف آن معمولاً پادشاهی است مقتدر و طرف دیگر بیوه زن یا درویشی یک لا قبا است. این مناظرات که عموماً از جانب پادشاه و با قصد تحقیرآغازشده، به دست طرف دوم که ابتدا خود را بی اعتنا نشان داده، پی گرفته می شود و به شیوه شگفت انگیزی به نفع او پایان می گیرد. علت فرادستی این فرودستانِ حاضر جواب، فصاحت و بلاغتی ست که از آن برخوردارند و سخن آن ها عمدتاً به زیورهای لفظی و معنوی آراسته است. در ادامه نمونه هایی از این مناظرات به دست داده ایم.