آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۷

چکیده

با سقوط خلافت عباسی عرفا و علمای مسلمان، اندیشه های جدیدی را در باب حکومت و مشروعیت ابراز کردند. آنان تحت تأثیر اندیشه وحدت وجود ابن عربی، اندیشه هایی در باب انسان کامل و مقام خلیفه الهی انسان بیان نمودند. در قرن نهم هجری در دیدگاه عرفا، انسان به عنوان جلوه ای از حضرت حق و به عنوان بالاترین تجلی خدا مطرح و جایگاه شریفی پیدا کرد. در تفکر آنان پیامبر(ص) و بعد از ایشان ائمه شیعه (ع) و در عصر غیبت اولیای الهی به عنوان مصادیق انسان کامل و جانشین خدا بر روی زمین معرفی شدند. بدین سان شکل جدیدی از مشروعیت سیاسی در امر حکومت مطرح شد. سردمداران این جریان فکری عرفایی همچون ابن ترکه اصفهانی، شاه نعمت الله ولی، خواجه محمد پارسا، عبدالرحمن جامی و پیر جمال اردستانی بودند، آنان انبیا و اولیاء الهی را به عنوان انسان کامل شایسته تشکیل حکومت دانسته و در نبود آنان سلاطین زمان را جانشین خدا بر روی زمین معرفی کردند. برخی نیز خود را همان انسان کامل معرفی و مدعی حکومت شدند. بدین شکل با طرح اندیشه انسان کامل و مقام خلیفه الهی در آثار خود، باعث انسجام اندیشه عرفانی شدند. در این مقاله دیدگاه دو طیف از عرفا نسبت به مقام انسان کامل و رویکردشان به امر حکومت به شیوه تحلیلی و توصیفی با استناد بر منابع تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است و با طرح این سؤالات که چه عواملی باعث طرح اندیشه حاکمیت انسان کامل گردید؟ و این اندیشه تا چه اندازه ای موفقیت بدست آورده است؟ بر این مدعاست که اندیشه انسان کامل از سوی عرفای ایرانی در شرایط زمانی مطرح شد که خلافت عباسیان سقوط کرده، در نتیجه خلاء مشروعیت سیاسی فضا را برای بروز اندیشه های جدید از جمله اندیشه حاکمیت انسان کامل فراهم ساخته بود. و در نتیجه نشان داده شده که عرفا با طرح این اندیشه جایگزینی فراتر از خلافت عباسی در امر مشروعیت سیاسی پیدا کردند.

تبلیغات