نقد روان شناختی گونه ای از نقد ادبی است که بر اساس اصول روان شناسی به نقد و تحلیل اثر ادبی می پردازد. در این نوع نقد، شخصیّت مهم ترین مسأله تحقیق است. مطابق این روی کرد، در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده، شخصیّت قهرمان در یک داستان عاشقانه (بیژن و منیژه)، از حیث تحلیل روان کاوانه بررسی شده تا این فرضیه اثبات شود که یک داستان عاشقانه– قهرمانی، فارغ از جنبه های رمانتیک خود، داستانی از تعالی شخصیّت قهرمان در مسیر تشرّف از من به فرامن یا منِ آرمانی است. بیژن در این داستان، هبوط در ظلمت ناخودآگاه را تجربه می کند، سپس، احساس گناه، زمینه تعالی او را فراهم می کند؛ مسیری که با تبعید به چاه تاریک آغاز می شود. این چاه را می توان مظهری از جنبه تاریک خویشتن بیژن دانست که خروج وی از آن، مستلزم فرایندی چون یک درمان روان شناختی است تا این چاه تاریک درون را به روشنای خودآگاهی و رهایی تبدیل کند. در نتیجه بیژن (خود)، هم راه منیژه که نمادی از اروس اوست، تاوان گناه را با سخت ترین رنج ها می پردازد تا ناخودآگاه (چاه) به خودآگاه (رهایی) تبدیل شود. آزمون پایانی او نمادی از همین تعالی است.