با ظهور اسلام و احساس نیاز مخاطبان کلام الهی به ترجمه و تفسیر قرآن کریم شاخه ای جدید در مطالعات علمی با عنوان متون تفسیری پدید آمد. هر کدام از مفسران متناسب با دانش تخصصی، مذهب اعتقادی، محیط جغرافیایی، دوره های تاریخی و مخاطبان روشی را برای ترجمه و تفسیر قرآن اتخاذ کردند. با توجه به تعدد و تنوع متون تفسیری در تاریخ ادبیات فارسی و عربی، و قرار نگرفتن آنها در کلان ژانرهای معرفی شده حماسی، غنایی، عرفانی، تعلیمی، و ناکارآمدی معیارهایی چون ادبی، غیرادبی و شبه ادبی در طبقه بندی آنها، وجود ابزاری مناسب برای طبقه بندی آنها بسیار ضروری است. از آنجایی که متون تفسیری از سه ویژگی ژانر یعنی «تعدد»، «تشابه» و «تمایز» برخوردارند، می توان آنها را بر اساس رویکرد ژانری طبقه بندی کرد و به بررسی های فرامتنی، تحلیل های درون متنی و روابط بینامتنی آنها پرداخت. از این رو نگارندگان تصمیم دارند با بررسی تفسیر جوامع الجامع ژانر بودن متون تفسیری را نشان دهند و زیرژانر اصلی این تفسیر را تعیین کنند. نتایج این پژوهش عبارتند از: شیخ طبرسی در نوشتن این تفسیر متناسب با اقتضای سیاسی عصر، پرهیز از شعله ور کردن تنش های مذهبی و تبلیغ گفتمان شیعی، رفتار کرده است؛ اگرچه این تفسیر با رویکردهای ادبی، تاریخی، فقهی، کلامی نوشته شده اما رویکرد غالب آن، رویکرد ادبی است و ویژگی های زبانی آن (ویژگی های صرفی و نحوی) برجسته است. تفسیر جوامع الجامع با تفسیر کشاف زمخشری و تفسیر مجمع البیان طبرسی مناسبت های بینامتنی دارد؛ این تفسیر در ژانر تفسیر یا تفسیر قرآن و زیرژانر تفسیر ادبی (ویژگی های زبانی به ویژه ویژگی های صرفی و نحوی) قرار دارد.