مقالات
حوزه های تخصصی:
نهج البلاغه، متشکّل از خطبه ها، نامه ها و حکمت هایی است که در معنا و مفهوم، حروف و واژگان، جمله و سبک از ویژگی منحصر به فردی برخوردارند؛ به گونه ای که جنبه بلاغی آن، یکی از نشانه های اعجازگونه کلام گهربار امام علی(ع) در این کتاب شریف به شمار می رود . در این پژوهش کوشیده ایم تا با شیوه توصیفی– تحلیلی، خطبه قاصعه را با رویکرد سبک شناختی مورد بررسی قرار دهیم. برآیند این پژوهش حاکی از آن است که امام(ع) در لایه آوایی، از محسّنات بدیعی همچون سجع، جناس و تنسیق-الصفات برای ایجاد موسیقی بهره برده است. افزون بر این امام(ع) تکنیک های دیگری همچون واج آرایی و موسیقی معنوی را برای غنای فضای موسیقایی کلام خود به کار گرفته است. در لایه نحوی نیز با به-کارگیری جمله های انشایی و خبری، جمله های کوتاه و شیوه های دیگری همچون تقدیم و تأخیر، حصر و تأکید خبر، معانی مورد نظر خود را بیان داشته است. در سطح واژگانی، استفاده از واژه های مرکّب از موارد سبک ساز این خطبه به شمار می رود. در سطح بلاغی نیز، امام(ع) با به کارگیری انواع صور خیال همچون استعاره های تمثیلی، اضافه های تشبیهی، کنایه و مجاز، انبوهی از تصویرهای ادبی زیبا خلق نموده که این امر نشان دهنده قدرت تخیّل بالا و فصاحت ایشان می باشد. در لایه فکری نیز امام(ع) ضمن تبیین اهمیّت جهاد، اعتقاد به توحید و نبوّت پیامبر(ص) و لزوم عبرت پذیری از پیشینیان، به مسئله شیطان-شناسی تأکید نموده و با اشاره به داستان های تاریخی، خواننده را با خود همراه کرده است.
تحلیل ساختاری خطبه دوم نهج البلاغه از رهگذر دوگانگی قطع و وصل
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری خطبه دوم نهج البلاغه از رهگذر دوگانگی قطع و وصل مشخص نمودن ساختار، اساس و بنیان تحلیل یک متن است. ساختار متن، شبکه ای است که در نتیجه روابط اساسی موجود میان عناصر متن به وجود می آید. یکی از راه های دستیابی به این ساختار، کشف دوگانگی های موجود در متن است؛ به طوری که تمام عناصر تشکیل دهنده متن، جایگاه خود را در این دوگانگی ها داشته باشد. پژوهش پیشرو بر آن است تا با روش توصیفی – تحلیلی و از رهگذر قطع(عدم ارتباط) و وصل(ارتباط)، دوگانگی موجود در خطبه دوم نهج البلاغه را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. نتایج مقاله حاکی از آن است که در ساختارهای شماره اول و دوم، وصل ایجابی و در ساختار شماره سوم قطع سلبی و در ساختار شماره چهارم نیز وصل ایجابی حاکم است و در همه این موارد، قطع و وصل ها چه ایجابی و چه سلبی کاملا در راستای اهداف ساختارها و نیز هدف کلی متن که همان اندیشه دینی است، به کار گرفته شده اند. کلیدواژه ها: امام علی(ع)، نهج البلاغه، تحلیل خطبه، دوگانگی قطع و وصل
بررسی کاربرد برجسته سازی ادبی در احادیث کتاب فضل قرآن اصول کافی(بر اساس نظریه آشنایی زدایی)
حوزه های تخصصی:
یکی از شیوه های کاربسته در احادیث برای شیواگویی، روگردانی از ادبیات و سبک گفتار روزمرّه است. روزمرّه نبودن کلام، یکی از شیوه هایی است که گاه ادیبان با کاربرد آن به کلام خود گیرایی می بخشند؛ و به آن آشنایی زدایی می گویند؛ پدیده ای که باید درک آن برای شنونده دست یافتنی باشد. یکی از شیوه های این رویکرد ادبی، برجسته سازی است. برجسته سازی یعنی به کارگیری عناصر زبان به گونهای که شیوه بیان جلب نظر کند و غیرمتعارف باشد. برجسته سازی از شگردهای آشنایی زدایی برای گیراییِ ذهن شنونده در مکتب نقد ادبی ِصورت گرای روس است. تلاش ما در این پژوهش بر پایه این رویکرد آن است که با روش توصیفی تحلیلی در چارچوب مکتب یاد شده، شگردهای برجسته سازیِ به کاربسته در احادیث کتاب فضل قرآن اصول کافی را جستجو و سودهای کاربست این پدیده را یافته و پیامدهای آن را کالبد شکافی کنیم. برآیندهای این پژوهش نشان دهنده آنند که نخست از این سازوکار در احادیث بهره گیری شده است، دو آنکه گونه های برجسته سازی دراین بخش از احادیث کتاب کافی، بسیار متنوع خود نمایی می کنند و سه آن که چون احادیث این بخش در پیوند با قرآن کریم بوده اند، در می یابیم معصومان: در پی راهنمایی آدمیان و ترغیب آنان به سوی این کتاب هدایت گر از هنر و شیوه ی برجسته سازی سخنان خود برای گیرا شدنشان سود جسته اند.
عناصر نمایشی و ادبی داستان حضرت شعیب (ع) در قرآن
حوزه های تخصصی:
هر داستان دارای عناصری است که کالبد آن را به وجود می آورد؛از جمله داستان حضرت شعیب (ع)که به زندگی این پیامبر در شش سوره قرآن در سه چشم انداز کلی؛در ارتباط با مردم شهر مدین؛ اصحاب ایکه و خانواده می پردازد. هدف قرآن، داستان پردازی نیست ؛ولی در این سوره بسیاری از جنبه ها و عناصر داستانی متعارف ادبیات داستانی وجود دارد، هم چنین با تصاویر زنده و بدیعی که به وسیله الفاظ و تعابیری چند خلق شده اند، صحنه های شگفت و جذابی در پیش روی بیننده قرار داده چندان که گویی در زمان حال اتفاق افتاده است. مقاله حاضر به بررسی و تحلیل عناصر نمایسی و ادبی داستان حضرت شعیب (ع) از جمله طرح، کشمکش، شخصیت پردازی، زمان، مکان و گفتگو و همچنین عناصر ادبی آن نظیر عنصر عاطفه،خیال ، اسلوب و فکر می پردازد تا ملاحظه شود قرآن در بیان داستان های خود تا چه اندازه از شیوه هنری و ادبی بهره جسته، چگونه زبان هنر و ادبیات را وسیله ای مناسب و شایسته در خدمت اهداف تربیتی و هدایتی خود قرار داده است.
بازتاب هنری تناسب لفظ و معنا در خطبه های اشباح و قاصعه
حوزه های تخصصی:
تناسب لفظ و معنا، یکی از مؤلفه های علم بلاغت و از آرایه های بدیعی است که به معنای تناسب الفاظ با معانی مورد نظر متکلم، در بافت زبانی و موقعیتی کلام است. این تناسب، شامل تناسب ساختاری، آوایی و معنایی بوده و هدف آن، انتقال رساتر پیام به مخاطبان می باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی تناسب لفظ و معنا در خطبه های اشباح، قاصعه پرداخته تا تأثیر عناصر ادبی و بلاغی و آوایی را در القای بهتر معنا نشان دهد. بنابر مطالعات انجام شده، پیوند و هماهنگی که بین الفاظ و معانی در این خطبه ها وجود دارد، ناشی از تناسب هایی است که میان لفظ و معنا می باشد؛ نظیر تناسب سیمایی و ساختاری که در ظرافتهایی همچون سجع، جناس و تشابه الاطراف تحقق یافته؛ تناسب آوایی که در ظرافتهایی همچون تکرار همخوان آغازین ،تکرار واکه ،تکرار همخوان پایانی و تکرار هجای کامل نمود یافته و تناسب معنایی که در مواردی چون حسن مطلع، حسن تخلص،حسن ختام، تضاد و مراعات النظیر شکل گرفته است.
بررسی نظریه انسجام واژگانی در قصیده "کربلا لازلت کرباً و بلاً (سوگ سروده شریف رضی)
حوزه های تخصصی:
انسجام یکی از عناصر زبان شناسی متن است که برای تحلیل متون به کار می رود.از آن جا که قصیده همزیه" کرب و بلا" یکی از معروف ترین و تأثیرگذارترین مراثی حسینی است که از سید رضی- جامع نهج البلاغه- به یادگار مانده، لذا این پژوهش بدان اختصاص یافته است. نوشتار حاضر بر آن است تا با استفاده از تکنیک نوین انسجام، نقش قرار گرفتن واحد های واژگانی، در پیوستگی متن و رساندن معنای مورد نظر به مخاطب را نشان دهد. هر چند در باره شریف رضی و اشعارش مقالات ارزشمندی نگاشته شده، اما تاکنون در مورد تأثیر انسجام واژگانی با محوریت این قصیده مطلبی به رشته تحریر در نیامده است. بدین منظور ابتدا به تعریف انسجام واژگانی و انواع آن می پردازیم و سپس نمونه هایی از عناصر آن را در این قصیده مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم. شیوه کار در این تحقیق توصیفی-تحلیلی و آماری است. یافته های پژوهش حاکی از این است که شریف رضی در رثای خود به ترتیب از ترادف، همنشینی، طباق ایجاب و تکرار بیشترین بهره را برده است. همچنین برای تثبیت و تبیین مضمون شعر طباق ایجاب به جای طباق سلب به کار رفته زیرا طباق سلب معمولاً برای اشاره گذرا و سطحی به یک امر به کار می رود.
بررسی سبک شناسانه یک غزل از دیوان امام عبدالقادر گیلانی، مؤسس طریقت قادریه با یک غزل ازحافظ
حوزه های تخصصی:
بررسی ویژگیهای سبکی هر اثر ادبی، یکی از ابزارهای مهّم، در تعیین شاخصه های زبانی، فکری و ادبی آن اثر است، که با ارائه ی اطّلاعات دقیق و مستند، اهمیّت و ارزش یک نوشته ی ادبی بیش از پیش معلوم می گردد. شباهت ها و مشترکات زیادی ما بین یک غزل از دیوان اشعار امام عبدالقادر گیلانی، عارف و شاعر قرن ششم (561-471ه ) با یک غزل از دیوان غزلیات شمس الدین محمد حافظ شیرازی (792-727 ه ) وجود دارد. هر چند همیشه و همه جا وجود تشابه و مشترکات میان دو شعر یا دو اثر دلیل بر اقتباس و تأسّی نیست، بنابراین به منظور مشخص شدن جواب این سؤال که آیا حافظ، شاعر و عارف مشهور قرن هشتم هجری در سرودن غزل خود از غزل امام عبدالقادر گیلانی عارف و شاعر قرن ششم هجری اثر پذیرفته است یا نه؟ به بررسی سبک شناسانه دو غزل پرداخته و آن ها را در سه سطح زبانی، فکری و ادبی مقایسه و تحلیل نموده و با توجه به موارد مشترک زیاد ما بین آن ها از جمله وزن، ردیف، درون مایه و محور فکری در شعر دو شاعر می توان نتیجه گیری کرد که به احتمال زیاد حافظ این غزل امام عبدالقادر گیلانی را دیده و از نظر گذرانیده است.