مقاله حاضر با روش تحلیلی و انتقادی، به بررسی موضع ابن عربی در باب معناشناسی اخلاق و مشخصاْ به تحلیل نقش وحی در معنا بخشیدن به اخلاق از منظر این متفکّر می پردازد. نتیجه بحث این که وی در عین قبول بداهت معانی اخلاقی، آن را فاقد معنای مستقل از شریعت شناخته و به نقش تأسیسی وحی در ارزش گذاری اعمال باور دارد. از نگاه ابن عربی عملی که اخلاقاْ خوب خوانده شود، به جواز شرعی نیز متصف می گردد؛ که بدین ترتیب تعابیر اخلاقی و شرعی مفهوماْ مساوی و مصداقا ْمساوق با یکدیگرند. در مقام بررسی این رأی، ضمن یک ملاحظه انتقادی به این دریافت می رسیم که ابن عربی با تأکید بر واقعیت و عینیت اخلاق و قبول تساوق اخلاق و خیر، لاجرم بداهت مفاهیم اخلاقی را مقبول تر از ایده بدیل ساخته است. در این نگرش، آموزه وحی در جهت ترمیم ابهامات مصداقی عمل می کند و مرتبه عالی تری از معانی اخلاقی را متجلّی می سازد. با این ملاحظه، هرچند پذیرش نقش امضایی و ارشادی شریعت در معنا بخشیدن به واژگان اخلاقی تکمله ای بر آراء ابن عربی به حساب می آید، اما با ارکان اندیشه این متفکّر سازگار می ماند.