آثار تفسیری بی شمار در موضوعات وجودگرایانه ازجمله انسان در متن زندگی، آزادی، انتخاب، تفرد، مسئولیت، اضطراب، معنای زندگی و... در دوره معاصر، نشان از تحول اساسی ایجاد شده در سبک تفسیرنویسی و شکل گیری گفتمان وجودگرایی در تفسیر و شرح متون دینی دارد. از طرف دیگر هر نظام و سیستم تفسیری از اجزای مختلفی تشکیل شده که بر یکدیگر تأثیرگذار و از هم تأثیرپذیرند. برای حصول شناخت کافی در حوزه روش ها و گرایش های تفسیرنویسی و تفسیرگویی، لازم است به نقش بخش ها و یا عوامل و جریانات مختلف توجه کرد. این امر به گونه ای است که تفسیرگویی را تابعی از تحولات علمی، فرهنگی، اجتماعی هر عصر در تمام عرصه ها قرار می-دهد. از این رو، این مقاله برآن است پس از معرفی مختصر چیستی جریان تفسیر وجودگرا، عوامل مؤثر را در به متن فراخوانده شدن رویکرد تفسیری وجودگرایی در شرح متون دینی، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. تحولات فکری- اجتماعی مختلفی در جهان اسلام و غرب مانند جریان مارکسیستی-سوسیالیستی، لیبرالیسم، پراگماتیسم، فردگرایی، اومانیسم و تحولات دانش های علوم انسانی چون ساختارگرایی، روانشناسی و عوامل فرهنگی و گسترش عرفان و جریان روشن فکری در ایران از جمله عوامل مؤثر در پیدایش و رونق این رویکرد تفسیری به شمار می روند. هر یک از این عوامل و جریانات در شکوفایی گرایش وجودگرایی در تفسیر متون دینی به میزان قابل توجهی اثرگذار بوده اند به گونه ای که برخی از آن ها به جهت هم راستایی و شباهت های خود با رویکرد وجودگرایی و برخی دیگر به جهت تقابل با آن به رونق این رویکرد تفسیری یاری رسانده اند.