از ابتدای دهه 1980، ایران در روابط بین الملل خود با بحران هایی در سطح جهانی روبرو شده است. انقلاب اسلامی از جناح شرقی و جهان کمونیسم طرفداری نمی کرد و منافع جهان غرب با انقلاب در منطقه خاورمیانه ناسازگار بود. درنتیجه افزایش تنش های بین المللی دولت عراق با حمایت برخی از کشورهای بیگانه به مرزهای ایران حمله کرد. قسمت غربی ایران اشغال شد و مناطق نفتی ایران خسارت فراوان دید و بسیاری از شهرهای ایران ویران گشت. حامیان منطقه ای و بین المللی عراق وارد یک جنگ طولانی شدند. این جنگ به ناچار سیاست خارجی ایران را تحت تأثیر قرارداد. تحولات دهه 1980 و 1990 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چشم اندازهای جدیدی را در زمینه روابط بین الملل فراهم کرد. ایران شرایط جهانی را برای خدمت به منافع ملی خودارزیابی می کرد. دولت های رفسنجانی و خاتمی با تکیه بر سیاست های تعاملی با جهان، درصدد جذب سرمایه گذاری خارجی و تسهیل توسعه کشور بودند و در این راستا اتحادیه اروپا می توانست شریک مهمی باشد. اما در دولت های بعدی، تنش های ایران با جامعه بین المللی بار دیگر افزایش یافته و روابط با اتحادیه اروپا و ایران با مشکلات جدی مواجه شد. دیپلماسی ایران کجا منافع ملی خود را دنبال می کرد و تا چه اندازه می توانست موفقیت کسب کند؟ پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران از طریق روش تحلیلی - تفسیری با متد پژوهش های تاریخی و مبتنی بر اسناد و اخبار منتشرشده انجام پذیرفته است.