آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

هگل سیر تحول روح را باتحول در آگاهی حسی، خودآگاهی، عقل،روح، دین وعلم مطلق تشریح می کند. در این مسیر آگاهی به روش دیالکتیکی دربستر تاریخ حرکت می کند. لذا معرفت امری تحولی، خود یابنده و پویا تلقی می گردد. از سوی دیگر مانهایم معرفت را از منظری متفاوت در موقعیت های اجتماعی آن مورد توجه قرارمی دهد. به نظر او توجه به مبنای وجودی معرفت، آن را از ناب و ایستا بودن خارج و در بستر اجتماعی قرار می دهد.براین اساس می توان گفت هگل معرفت را دربستر تاریخی و مانهایم آن را دربستر اجتماعی قرارمی دهند و از معرفت شناسی مرسوم در عصرخود فراترمی روند. این مقاله بانگاهی به رویکرد پدیدار شناسی هگل می کوشد تاثیر پذیری مانهایم از وجه نظرات مزبور را مورد توجه قراردهد. به عبارتی مفهوم معرفت نزد مانهام  چه نسبتی با ویژگی های شناخت فلسفی هگل  دارد. نتایج این تحقیق نشان می دهد مانهایم  با طرح مفاهیم اساسی هم چون تاریخ، ایدئولوژی، آگاهی کاذب، کنش وکردار، کلیت، معرفت وحقیقت که درسیر تکوین جامعه شناسی او نقش مهم دارند ازپدیدارشناسی روح هگل تاثیر پذیرفته است. بدین ترتیب می توان گفت مانهایم مفاهیم هگلی  آگاهی و دانش را درحیطه جامعه شناسی معرفت خود بسط وتوسعه داده است.

تبلیغات