کانت فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب دوران سازش، نقد عقل محض، کوشیده است شرائط امکان معرفت کلی و ضروری را به دست دهد و در پی آن مرزهای دانستن را مشخص کند. از نظر کانت، حکم تالیفی پیشینی تنها زمانی امکان می پذیرد، که صورت های محض زمان و مکان، تمثلات داده شده در شهود را متعین کنند. او تلاش می کند نشان دهد شرط صدور حکم تجربی عینی، اطلاق صورت های محض فاهمه و مقولات 12گانه بر شهودهایی است که به تعینات زمانی و مکانی متعین شده اند. از دیدگاه او، همه شرط های شناخت نیز خود، مشروط به وحدت استعلایی ادراک نفسانی اند. من استعلایی کانت و تبیین او از شرائط امکان شناخت، دستمایه ای برای مقایسه دیدگاه او با آموزه ی معرفت حضوری و نظریه ی نحوه پیدایش کثرت در ادراکات در دستگاه فلسفی علامه طباطبایی دراختیار می نهد. او شرط امکان هر گونه دانستن، حتی دانش حصولی را وابسته به حضور معلوم نزد نفس فاعل شناسا و اتحاد و اتصال وجودی این دو می داند. او نخستین فیلسوف در سنت حکمت اسلامی است که تبیینی خلاقانه از پیدایش کثرت در ادراکات و چگونگی حصول مفاهیم بدیهی اولیه به دست داد. توصیف و تفسیر سازوکار معرفت شناختی امکان شناخت در دو دستگاه فکری کانت و علامه، مساله ای است که این مقاله درصدد توضیح آن است.