آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۲

چکیده

یکی از علل توسعه نیافتگی ایران در دوره قاجار تقابل عقلانیت و خرافه گرایی در جامعه ایران بوده است. درواقع، خرافه چنان در حیات سیاسی و اجتماعی ایران ریشه دوانده بود که هم فرهنگ جمعی و هم تصمیمات سیاسی ایران در آن دوران از آن متأثر شده بود تا آنجا که در دوران شاهان قاجار، به ویژه ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه به جای کاربست خرد، اندیشه و علم، برای حل مشکلات دست به دامان انواع خرافات می شدند. این مقاله به بررسی تأثیر خرافه گرایی به مثابه پدیده ای عقل ستیز بر توسعه نیافتگی ایران در مقطع زمانی مزبور می پردازد و با روش شناسی کیفی و به روش تحلیلی- توصیفی و از مسیر جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای در پی پاسخ به این پرسش است که «فرهنگ خرافه گرا چگونه موجب توسعه نیافتگی ایران دوره قاجار شده است؟». مقاله این فرضیه را به آزمون می گذارد که «فرهنگ خرافه گرا» از رهگذر تقابل در عین همزیستی با «عقلانیت» در دوره قاجاریه به «استبداد فکری» و به تبع آن نیز «استبداد سیاسی» انجامید و وضعیت گفتمانی حاصل از این تقابل فکری و عملی منجر به بازتولید چرخه ای شد که در یک سوی آن فرهنگ خرافه گرا و در سوی دیگر آن استبداد سیاسی قرار داشت، به گونه ای که هر یکدیگری را در این چرخه تولید/ بازتولید و تقویت می کرد و بدین ترتیب موجب توسعه نیافتگی ایران در عهد قاجار شد.

تبلیغات