این مقاله تحلیلی فرهنگی از پدیده ترس همچون مسئله فرهنگی در ایران معاصر است. می خواهم نشان دهم که کارکردهای ترس در فرایند نوسازی و تغییر جامعه معاصر ایران چه بوده است؟ و فرایندهای نوسازی در ایران معاصر شامل ملی شدن (شکل گیری دولت - ملت)، شهری شدن، صنعتی شدن و دیوان سالارانه شدن چه تغییری در شکل گیری انواع ترس داشته اند؟ در این مطالعه سه نوع الگوی ساختاری ترس در ایران معاصر را تشخیص داده ام؛ شامل ترس های تاریخی و رسوب یافته، ترس های شهری و مسلط و ترس های فرهنگی که رسانه ای و مجازی هستند. این مقاله بر مبنای رویکرد مسئله شناسی فرهنگی تلفیقی از روش شناسی تبارشناسانه فوکو و نظریه انتقادی ریموند ویلیامز از سازوکار تغییر فرهنگ است. داده های تجربی آن از طریق تحلیل ثانویه تحقیقات تجربی موجود درباره ایران فراهم شده است. برای این منظور، ابتدا تحقیقات مرتبط شناسایی شده اند، سپس با توجه به هدف این مطالعه، داده ها استخراج و درنهایت بر اساس رویکرد نظری و هدف مطالعه آنها را تحلیل و استنباط های ممکن را ارائه کرده ام. این مطالعه نشان می دهد که ترس در جامعه معاصر ایران به صورت پدیده ای اجتماعی و همگانی و در اشکال تازه ای وجود دارد و متمایز از ترس از ایران پیشا معاصر است. همچنین این مطالعه نشان می دهد تجربه ترس در ایران متفاوت از احساس ترس است. در اینجا احساس ناامنی و احساس ترس به صورت مفاهیم مترادف تلقی شده اند.