از آنجا که داشتن تفکر استراتژیک پیامدی موثر و مستقیم در سیاستگذاری و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه دارد و از طرفی از ارکان مهم و موثر دانشگاه است، مقاله حاضر در صدد بررسی میزان تفکر استراتژیک اعضای هیات علمی و ارتباط آن با یادگیری سازمانی است. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی؛ از نظر روش گردآوری اطلاعات از نوع تحقیقات کمی و غیر آزمایشی و از نظر نحوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیات علمی تمام وقت و مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان در سال تحصیلی 96-95 شامل 260 نفر است. حجم نمونه با روش تصادفی ساده و بر اساس جدول مورگان برابر با 155 نفر انتخاب شدند. اولین ابزار پژوهش پرسشنامه، تفکر استراتژیک گلدمن ( 2005 ) با چهار مولفه تفکر سیستمی، تفکر مفهومی، آینده نگری و فرصت طلبی هوشمندانه است. دومین ابزار مورد استفاده، پرسشنامه یادگیری سازمانی نیفه (2001) شامل هفت مولفه چشم انداز مشترک، فرهنگ سازمانی، کار تیمی و یادگیری تیمی، تسهیم دانش، تفکر سیستمی، رهبری مشارکتی و مهارت ها و شایستگی های کارکنان است. روایی محتوایی پرسش نامه ها مورد تأیید متخصصان و استاد راهنما قرار گرفته است. پایایی پرسش نامه ها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ، برای تفکر استراتژیک، 83/0 و برای یادگیری سازمانی، 91/0 برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی(همبستگی پیرسون، t تک نمونه ای و رگرسیون) استفاده شد. نتایج نشان داد: وضعیت تفکر استراتژیک و یادگیری سازمانی اعضای هیات علمی بالاتر از حد متوسط است، اما وضعیت یادگیری سازمانی بهتر از تفکر استراتژیک آنهاست. بین دو متغیر تفکر استراتژیک با یادگیری سازمانی اعضای هیات علمی رابطه مثبت و معناداری (512/0 = r) وجود دارد که این رابطه در سطح آلفای 01/0 معنی دار است. به عبارت دیگر، هرچه اعضای هیات علمی از ابعاد تفکر استراتژیک بیشتری برخوردار باشند، یادگیری سازمانی آنها نیز بیشتر خواهد شد.