آیرونی یکی از عوامل نارسایی و پیچیدگی متن است که در زبان فارسی معادل طنز و طعن می باشد که با هدف تأدیب و تنبیه، در متن توازن و انسجام ایجاد کرده و لازمه هر اثر هنری است. مولوی در مثنوی معنوی که اثری تعلیمی عرفانی است در قالب حکایت های حکمت آمیز قصد تعلیم و آگاهی بخشی دارد؛ لذا آیرونی بازتاب گسترده ای در این اثر تمثیلی دارد و از این نظر می توان مولوی را با شکسپیر در ادبیّات مغرب زمین مقایسه کرد. در این پژوهش مصداق های آیرونی نمایشی را در پیوند با عناصر آیرونی ساز، از جمله عنصر معصومیّت یا اعتماد بی خبرانه، خنده آوری، تضاد ظاهر با واقعیّت و عنصر فاصله نمایشی به مسائل عرفانی مانند: جهد، توکل، صبر، قناعت و فقر بررسی شده است. عناصر آیرونی ساز در مثنوی مسائلی مانند: نادانی، ناآگاهی از سِرّ و حقیقت امور، حقیقت نمایی به جای حقیقت، کج اندیشی، ریا، دنیا پرستی، معصومیّت، لاف و گزاف مبتنی بر ادعا، حرص، نقص و ضعف نفس و اخلاق، بخل و... باعث گرفتاری آدمی است. بیان روایی تمثیلی مولوی در مثنوی، زمینه ساز آیرونی نمایشی با طنزی خفیف است که نشانه هایی از ساده دلی و موذی گری دارد و داستان را در مرز جِد و هزل قرار می دهد. درون مایه داستان های آیرونیک، به ظاهر حاوی مزاح، تخفیف و آسیب پذیری شخصیّت داستان است، امّا در فحوای کلام نتایج عرفانی آموزنده اش قابل فهم است. آثار غیر طنز مانند مثنوی معنوی مولوی و شاهنامه فردوسی به دلیل غیرمنتظره بودن حوادث داستانی، اغلب آیرونی نمایشی دارند. توجّه به محتوای متن و بررسی دقیق آن بهترین راه تشخیص آیرونی است.