بسیاری از مکاتب فکری در جهان، خواه فلسفی یا دینی، تعبیر و رویکردی ویژه به مفهوم تاریخ و زمان ارائه کرده اند. از این رو، فلسفه های تاریخ و الهیات تاریخی گوناگون و چندمنظری در این زمینه شکل گرفته است. ایرانیان باستان نیز به همین گونه، قائل به فلسفه خاصی از تاریخ بوده اند که برداشت های دینی و جهان بینی شان در آن منعکس می شد. این فلسفه تاریخ، حاصل یک زمان مشخص یا متأثر از واقعه ای خاص نبوده است، بلکه تکاملی تدریجی را در طول هزاران سال به خود دیده، ویژگی های خاص خود را یافته است. دیانت زردشتی مهم ترین عامل در شکل دهی و جهت دهی به این رویکرد به تاریخ در ایران باستان بوده است که نگرش های خطی و دوری را به تاریخ در بطن خویش پرورانده، به آن سمت و سوی خاصی بخشیده است. این دیدگاه هم تحت تأثیر آراء و اندیشه های دیگر ملل قرار داشت و هم اثراتی ژرف در این خصوص بر سایر باور های دینی- فلسفی گذاشته است. از این رو، لزوم توجه به این رویکرد می تواند آگاهی دقیق تری از تأثیر اندیشه های انتزاعی در شکل گیری حیات مدنی و اجتماعی در ایران باستان دربرداشته باشد. این پژوهش برآن است با بررسی منابع مکتوب فکری و دینی ایران باستان که در متون پهلوی و بعضاً در متونی غیرایرانی آمده است، تصویری مستند و علمی از این بعد اندیشه ایرانیان باستان ارائه دهد.