سلجوقیان پس از ورود به ایران با مدیریت نخبگان ایرانی، هویت قبیله ای خویش را با ایجاد سپاه ثابت و ساختار دیوانی منظم، به یک امپراتوری قدرتمند تغییر دادند. خواجه با احیای سنت دیرینه اقطاع داری و واگذاری حکومت ولایات مرزی به غلام امیران، دو نهاد نظامی و اقتصادی اقطاع را به هم پیوند داد تا علاوه بر تحدید گستره حکومت و تسهیل اداره آن، بر تأمین هزینه های نظامی هم فائق آید.ساختار حکومت سلجوقی از مثلثِ قدرتِ سلطان، وزیر و امیر تشکیل شده بود. همواره در دوران اقتدارِ حکومت، سلطان در رأس این مثلث و بر دو رکن دیگر مسلط بود، اما در دوره انحطاط، این امیرمقطعان بودند که با تبدیل شدن به حاکمانی سرکش، دو پایه دیگر قدرت را تحت سیطره قرار دادند. این مقاله به دنبال تحلیل تأثیر اقطاع داری بر تضعیف سلطنت و وزارت است و بر این مدعاست که اقطاع داری با کاهش دامنه سیطره سیاسی سلطان با ایجاد ولایات نیمه مستقل و گاه یاغی و رقیب تراشیِ شاهزادگان، سلطنت را تضعیف کرد و از طریق تصاحب درآمدهای مالیاتی و عدم پاسخ گویی به وزیران با عزل و نصب و در نهایت قتل آنها تضعیف این نهاد را فراهم ساخت.