سلطان از جمله مفاهیمی است که از قرن چهارم هجری در ادبیات سیاسی جهان اسلام رواج بسیار یافته و بیشتر شخص حاکم و گاه سلطنت را متبادر می سازد.با این همه، اصطلاح سلطان تا قرن چهارم، تحولات مفهومی و مصداقی بسیاری پیدا کرده و پس از سقوط خلافت و ضعف دولت های مستقل و نیمه مستقل اسلامی در شرق،دلالت های علمی و عرفانی نیز یافته است.در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، فرایند تحولات مفهومی و مصداقی سلطان در مفاهیمی چون دلالت های قرآنی، حدیثی، سیاسی، علمی و حتی عرفانی بررسی می گردد. بررسی نمونه های گوناگون تاریخی در پژوهش حاضر نشان می دهد، بنیادی ترین دلالت سلطان، سیاسی است که در دیگر دلالت های این اصطلاح به نوعی تکرار شده است.