ریشه شناسی ارتباطی تنگاتنگ با آگاهی از تحولات تاریخی یک زبان دارد، چراکه بعدازاین تحولات زبانی، واژگان دستخوش تغییراتی شده که فهم صحیح معانی آن ها منوط به شناخت این تحولات خواهد بود. این نکته که در همه ی زبان ها ازجمله زبان عربی نیز وجود دارد، بر گستره ی دامنه ی پژوهش ریشه شناسی واژگان قرآن کریم اثر خواهد گذاشت. ازاین رو مقاله ی پیش رو با بهره گیری از روش اسنادی- کتابخانه ای به دنبال بررسی تحولاتی است که به رغم وقوع، در بررسی مفردات قرآنی لحاظ نمی شود. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که برای ریشه شناسی واژگان قرآن باید به سه دوره تحول زبان عربی توجهی ویژه داشت. برخلاف پژوهش های حوزه ی ریشه شناسی قرآن کریم که صرفاً توجه خود را به ریشه های سامی معطوف ساخته اند، در این پژوهش نشان داده خواهد شد که برای ریشه شناسی واژگان قرآن باید به سه دوره تحول زبان عربی، یعنی تحولات زبان عربی، پیش، در حین و بعد از عصر نزول قرآن توجه داشت چراکه در این دوره ها اتفاقاتی همچون حذف برخی حروف الفبا، گسست زبان عربی بعد از ظهور اسلام و انتقال محوریت فرهنگ از حاضره به بادیه و آمیختگی زبان های عربی شمالی و جنوبی در هنگام فتوحات روی داده که ریشه شناسی واژگان را تحت تأثیر قرار می دهد. توجه به این اتفاقات، دامنه ی تاریخی مورد نیاز در یک پژوهش ریشه شناسی را گسترده نموده و باعث دستیابی به نتایجی جامع در حوزه ی ریشه شناسی واژگان قرآن می شود.