ظهور و نشر اندیشه پسا ساختارگرایی با جهتگیریها و رویکردهای خاص خود در رویارویی با شناخت در حوزه های علوم انسانی، اجتماعی، از جمله علوم تربیتی از طریق سنتهای فرهنگی و زبانی، روش شناسی های متعدد و گوناگونی را پیش پای پژوهشگران حوزه های یاد شده قرار داده است به گونه ای که ظاهراً نوعی آشفتگی روش شناختی را به دنبال داشته است؛ لذا در این مقاله، که با روش تحلیلی و توصیفی صورتبندی شده است، پس از تحلیل و تشریح رویکرد ساختارگرایی به عنوان زمینه پیدایش جنبش پسا ساختارگرایی، اشتراکات و افتراقات آنها تبیین شده است. در نتیجه آن ، فضای پژوهش تربیتی در پرتوی نگرش پساساختار و از دریچه الگوی واسازی دریدایی و نیز الگوهای انتقادی و ساخت زدای فوکو یعنی ، ""دیرینه شناسی""، ""تبار شناسی"" و ""تحلیل گفتمان انتقادی"" ترسیم شده است.