تحولات پس از رحلت پیامبر(ص)، همچنانکه بر سایر وجوه جامعه نوپای اسلامی اثر گذاشت، در پیدایش فرقه مرجئه نیز موثر بود. در این میان، جهتگیریهایی که در پی جنگ جمل و صفین پدید آمد، بر تمایلات سیاسی و مذهبی مسلمانان ازجمله آشکار شدن گرایشهای مرجئی تأثیر بیشتری داشت. مرجئه اولیه که با پرهیز از قضاوت در مورد دو جبهه علوی و عثمانی، اعلام موجودیت کرده بودند؛ بمرور توجیه کلامی مناسبی در تأیید سکوت خود بکار بستند که همانا به تعریف خاص ایشان از ایمان، یعنی نقطه ثقل تفکر مرجئی، منتهی شد. این برداشت که بر کنش سیاسی آنها تأثیر مستقیم داشت، بجریانی اثرگذار در سیر تحولات سیاسی- فرهنگی در اسلام تبدیل گردید؛ تا جاییکه همگرایی یا واگرایی آنها با حاکمیت بنی امیه و سهم ایشان در میزان مشروعیت امویان، محل بحث جدّی بوده است. نوشتار حاضر با طرح این سوال که: رویکرد کلامی مرجئه و ماهیت قدرت در نزد ایشان در سیر تحولات سیاسی قلمرو اسلامی در خلافت اموی چه تأثیری داشت؟ بر آن است با رویکردی تبیینی-تفسیری، ضمن مروری بر بینش اعتقادی مرجئه و جایگاه آنها در مقابل جریان خوارج؛ دو دیدگاهی را که به همسویی یا رویارویی مرجئه با خلافت اموی باور دارد، مورد نقد و بررسی قراردهد.