آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۳

چکیده

اساس سخنوری، اقناع و ترغیب مخاطب و گفتن سخن مؤثر است که از این فن به اقتضای حال و ""بلاغت"" تعبیر کرده اند. از آنجا که سخن از ارتباط متقابل گوینده با شنونده حاصل می گردد، بنابراین شرط تأثیر آن، شناخت حال و موضع مخاطب است و این شناخت وقتی به دست می آید که مخاطب نزد گوینده حاضر و عوالم درون او برای گوینده محسوس و ملموس باشد. جلال الدین محمد مولوی در فیه ما فیه -که مجموعه تقریرات شفاهی او در حضور مخاطبان و مریدانش می باشد- کوشیده است تا به یاری جملات خطابی در نفوس شنوندگان تصرف و مقاصد مورد نظر خود را در آنها افاده نماید. در پژوهش حاضر کوشش شده تا با روش توصیف و تحلیل محتوا به بررسی انواع جملات خطابی و چگونگی کاربرد آنها در نثر فیه ما فیه پرداخته شود.[1] برآیند تحقیق حاکی از آن است که مولوی در سراسر فیه ما فیه به منظور بیان احساسات درونی و انتقال هر چه مؤثرتر اندیشه های عرفانی و اخلاقی به مخاطب و جلب پذیرش او، در کنار بیان این مفاهیم در کسوت جملات خبری، از انواع جمله های انشایی و خطابی (امر، نهی، پرسش و ندا) با اغراضی چون تأکید، تذکر، تحذیر، ارشاد، ترغیب و ... به قصد حفظ ارتباط با مخاطب بهره می گیرد که این امر با آموزه های تعلیمی-تبلیغی مولوی سازگار افتاده است. از میان جملات خطابی نیز پرسش و امر از بالاترین بسامد در نثر فیه ما فیه برخوردارند.

تبلیغات