جنبش عدالت خواهی ایرانیان در عهدقاجار در صیرورت خود با مفهوم عدالتخانه گره خورد و به بسط حوزه معنایی آن منتهی گشت. لذا برای فهم درست تر این مفهوم بایستی متغیرهای تأثیرگذار بر آن را شناسایی کرد و به این مساله پاسخ گفت که چه عواملی در پیوند با مفهوم عدالتخانه قرار داشتند و به چه میزان و محدوده ای بر تحول معنایی آن اثر گذاردند؟ نگارندگان با استفاده از روش تحلیل گفتمان می کوشند با بررسی حوزه های گفتمانی موجود در جامعه آن روز به ارزیابی تعامل این گفتمان ها با مفهوم عدالتخانه بپردازند. ناگفته روشن است که تلقی های متفاوتی از مفهوم عدالتخانه وجود داشت: خواست توده های مردم، اصلاح قضایی بر بنیان سنت رایج جامعه بود؛ اما افکار و آراء سران جنبش متعدد بود؛ بخشی لزوماً راهبردسیاسی نداشتند و به دنبال نظام قضائی کارآمد و مستقل بودند، قسمی یک باره به دنبال استقرار قانون و مجلس مشروطه بودند. در پی بست نشینی در حرم عبدالعظیم و بی توجهی دولت به مطالبات معترضان طباطبایی خواهان ""مجلس عدالت"" شد و مخالفین دولت ""مبعوثان ملت"" را طلب کردند. نه مجلس طباطبایی لزوماً اصلاح قضایی بود و نه مجلس آزادیخواهان حتماً مشروطه. سرانجام سرسختی عین الدوله نظرات متعدد سران جنبش را در چارچوب گفتمان واحدی موسوم به ""مجلس شورای ملی"" و ایجاد مشروطه متمرکز نمود.