این پژوهش برآن است تا با کمک رویکرد مطالعات فرهنگی و با روش کیفی به بازنمایی انگاره های نظام آموزشی از مشروطه تا دوره فضای باز سیاسی بپردازد تا دریابد که برخلاف تغییر و تحولات جامعه که داعیه دار جنبشی دموکراتیک بوده اند، در نظام آموزشی نظم و ایدئولوژی اقتدارگرایانه چگونه ارائه شده، به علاوه اینکه آیا متناسب با تحولاتی چون انقلاب مشروطه، شکل گیری دولت شبه مدرن و جنبش ملی، انگاره های دموکراتیک آموزش داده شد یا نه؟
این پژوهش با مطالعه نظام آموزشی همچون یکی از دستگاه های ایدئولوژیک مهم در بازتولید قدرت به این نتایج دست یافته است که محتوا و شیوه تدریس نظام آموزشی در این دوران، گفتمانی اقتدارگرا و یک دست در رابطه میان مدرسه- خانواده حاکم بوده است و سوژه حساس مدرسه، بیشتر تحت تلقین و باوراندن مکانیسم هایی چون قدرتگرایی، هم رنگی با جماعت، دوگانگی، محافظه کاری، تقدیرگرایی، نرم خویی، تضعیف اعتماد به نفس، صبر و حوصله بود و در این میان، سویه های مقاومت و متعارض با گفتمان اقتدارگرایی ملاحظه نشده است.