آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

در این مقاله ارتباط تغییرات گفتار و عمل کرد دولت های جمهوری اسلامی را با تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در طول سه دهه پس از انقلاب اسلامی بررسی کرده ایم. مسئله اصلی پژوهش، دگرگونی های دولت ها به گفتارهای مخالفشان است و پرسش این است که چگونه می توان این تحول ها را توجیه کرد. در پاسخ به این پرسش، روایت ها و تحلیل های تاریخی را با ارجاع به الگویی سه سطحی بررسی کرده ایم تا ساختار حکومت، ارتباط خرده نظام ها و روح کنش متقابل مرتبط شوند. در سطح بیرونی، تغییرات دولت ها را با روایت حسین بشیریه در ساختار سه گانه حکومت ایران پی گرفته ایم؛ در سطح میانی، به برداشت مسعودکوثری از نظریه پارسونز در آسیب شناسی چیرگی خرده نظام سیاسی و در سطح درونی، به تفسیر تنهاییو عبدی از کنش متقابل افراد و مفهوم مراحل تکامل جوامع هربرتمید توجه کرده ایم. به جای روی دادها، از روایت ها و تحلیل های موجود به عنوان شواهد الگو استفاده کرده ایم. درنتیجه، تغییرات ایدئولوژیک دولت در بستری از چیرگی خرده نظام سیاسی، عامل مهمی در تحول اجتماعی ایران دانسته شده و کنش فردی، تعمیم نیافته ارزیابی شده است. با این نگاه، برای پیش گیری از تحولات اجتماعی واگرا، کم رنگ کردن نقش دولت در تحولات اجتماعی با سیاست زدایی از خرده نظام های دیگر و آزادسازی کنش های اجتماعی از ملاحظات ایدئولوژیک را پیش نهاد کرده ایم.

تبلیغات