آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

بر اساس دیدگاه اسطوره شناسی ساختاری، اسطوره ها از طریق عناصر میانجیی که ارائه می کند، می کوشد تضادّی را از میان بردارد که میان جفت های متقابل برقرار است. عناصر میانجی مزبور در مسیر این تقابل، پیوسته در رفت و آمد است و می کوشد از طریق مبارزه و یا آمیختگی با یک سو یا هر دو سوی تقابل، راه وحدتی بیابد تا تضادّ موجود را خنثی یا دست کم کم رنگ تر کند. در این نوشته به معرّفی نظریه ساختاری لوی استروس در تحلیل اسطوره خواهیم پرداخت و با تحلیل نمونه وار داستان جمشید، میزان کاربرد نظریه را در بررسی اسطوره های ایرانی نشان خواهیم داد. بر این اساس، یمه/جم اسطوره ای است که برای بیان کوشش ذهن هندوایرانی در رفع تقابل مرگ و زندگی شکل گرفته است و پس از رفت و برگشت در دو سوی تقابل؛ یعنی تعارض میان اصل میرایی انسان و آرزوی دست یابی به زندگانی جاویدان، اگرچه نمی تواند تناقض موجود را بتمامی از میان بردارد، در نهایت به تجسّمی آمیخته از هر دو مفهوم مرگ و زندگی بدل می شود که آن را «مرگ زنده» نامیده ایم.

تبلیغات