مستشرقان در مواجهه با مسائل تاریخ قرآن، دو رویکرد کلی- مثبت و منفی- داشته اند. این نوشتار بر آن است دیدگاه های مستشرقان را با استفاده از روش تحلیل محتوا و با بهره گیری از ابزار طول معنایی مورد واکاوی قرار داده و به این پرسش که: فرآیند نتیجه گیری مستشرقان در مسائل تاریخ قرآن چگونه است؟ پاسخ دهد.
پژوهش حاضر نشان می دهد غالب مستشرقان، علی رغم طرح دیدگاه های مثبت، از تایید رسالت و شریعت اسلامی خودداری می نمایند. لکن برخی، انصاف بیشتری به خرج داده و قرآن را در جایگاه خود که کتاب هدایت و بخشی از یک رسالت است، مورد توجه قرار داده اند. تحلیل رویکردهای منفی مستشرقان نیز بیانگر این نکته است که با گذشت زمان، نوع شبهه افکنی ایشان در موضوعات تاریخ قرآن پیچیده تر و به صورت ضمنی و غیر صریح بیان شده است. بر این اساس تقطیع آثار مستشرقان و خوشنودی از ظاهر کلام ایشان، بدون نظرداشت بار معنایی آن، امری پرمخاطره است.