آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۷

چکیده

اسکندر مقدونی به عنوان برجسته ترین دشمن ایران زمین سهم مهمی در ادبیات حماسی فارسی دارد. پرداخت جامع و مفصل فردوسی، داراب نامه ی طرسوسی، داراب نامه ی بیغمی و ده ها متن دیگر به زندگی و کارهای او، بخشی از این سهم را شامل می شود. اما این شخصیت تاریخی که درکشورگشایی و نظامی گری به اسطوره ای درادبیات ملل بدل شده، در ادبیات فارسی جایگاهی دوگانه دارد؛ رویه ی نخست آن مربوط به متونی است که عمدتا پیش از قرن ششم تالیف شده اند و سرآغاز آنها هم به دوران پیش از اسلام باز می گردند. در این متون اسکندر گجسته یا ملعون در مقام دشمن قرار دارد، از سوی دیگر، برای توجیه بخشی از اندیشه ی سیاسی ایرانیان باستان، وی به نوعی به نسل دارا (آخرین پادشاه کیانی) متصل می شود. در رویه ی دوم که شاخص ترین تجلی آن در آثار نظامی گنجوی است، شخصیت اسکندر تحولی عظیم پیدا می کند. حکیم گنجه در دو اثر عرفانی خود: شرفنامه و اقبالنامه از اسکندر غاصب، عارفی پیامبر گونه می سازد که البته در جهان گشایی هم ید طولایی داشته است. در این مقاله ، تحول شخصیت اسکندر با توجه به نقش آن در حیات سیاسی ایران، ازمنظر هویتی بررسی شده و نقش دوگانه آن در ادب فارسی، در نسبت با خرد سیاسی ایرانیان سنجیده می شود.

تبلیغات