آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۷

چکیده

نویسندگان مقاله حاضر درصدد هستند تا موضوع خواسته های اجتماعی و فرهنگی زنان (مانند آموزش و پرورش، ارتقای سطح بهداشت عمومی، جلب رضایت دختران به هنگام ازدواج، شروط ضمن عقد، و سپردن مدیریت امور بانوان به خود آن ها) را از دوران مشروطه تا مقطع سلطنت رضاشاه بررسی کنند. در این مقاله استدلال شده است که، برخلاف تصور رایج، زنان ایرانی حتی در مقطع بعد از کودتای سوم اسفند و حکومت رضاشاه هم تلاش داشتند مطالبات خود را بر اساس بازتفسیری از آن چیزی استوار کنند که به مثابه عرف و عادت در بین مردم رایج بود و بیش تر درصدد بودند رفتار مردم عادی با زنان را، که توأم با خشونت و نادیده گرفتن حقوق ایشان بود، اصلاح کنند نه این که لزوماً امری را ترویج کنند که مغایر با موازین فرهنگ مسلط برخاسته از احکام مدنی شرع باشد. فرضیه مقاله حاضر این است که مبانی حقوق مدنی مدنظر زنان، از جمله نکاح و طلاق و ارث و مالکیت، عمدتاً برگرفته از احکام شرعی بوده است که در دوره دوم سلطنت رضاشاه، برخلاف گذشته، از حالت تشتت خارج شد و جنبه قانونی به خود گرفت.

تبلیغات