این مقاله به بررسی جایگاه طبیعت در نظام مدرن و چالش های رودروی آن می پردازد. اگر در گذشته، انسان و طبیعت با برقراری رابطه متقابل روح واحد داشتند و در طی قرون متمادی می توانستند به طور مسالمت آمیز به حیات خود ادامه دهند در دوره معاصر این ارتباط با کشف عقل جدید یک سویه شده و با ابژه تلقی شدن طبیعت، نگرش بدان بر اساس میزان بهره وری و منافع اقتصادی صورت می گیرد. برایند این نگرش همچنان که تجارب موجود نشان می دهد آسیب پذیری منابع طبیعی و تهدید جدی محیط زیست بوده است. طبیعی است که با این روند، سلسله مراتب چرخه حیات و بافت های زنده و غیرزنده در معرض خطر جدی قرار می گیرند. براستی معما یا راز و رمز این مساله در چیست؛ از چه عواملی متأثر است؛ چرا با وجود افزایش آگاهی بشر از پیامدهای تخریب محیط زیست، او بیش از هر وقت دیگر حریصانه به تخریب آن می پردازد؛ بین تفکر عقلانی و تخریب محیط زیست چه رابطه ای وجود دارد؛ آیا در نهایت با تفکر منطقی می توان با این بحران مقابله نمود؟ مقاله حاضر با استفاده از منابع موجود درصدد بررسی تحلیلی این سوالات با تأکید بر شهرهای ایران می باشد.