یورش مغول، نخبگان و توده های جامعه اسلامی را با آزمون بزرگی روبرو کرد که از پذیرش ایلی(تسلیم شدن) تا مقاومت را دربر می گرفت.هر چه از زمان یورش های اولیه می گذشت، به همان نسبت روحیه مقاومت جای خود را بر ایلی می داد.خواجه نصرالدین طوسی از جمله نخبگانی بود که در آخرین یورش هدایت شده از دربار مغولستان در معرض این آزمون قرار گرفت.این مقاله در صدد تبیین و تحلیل مواضع خواجه در قبال یورش هلاکو و چرایی آن است که با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی بدان پاسخ دهد و بر این فرض استوار است که او، علی رغم ادعای برخی منابع، نقشی در حمله نداشت اما در سقوط خلافت و فروگرفتن خلیفه مؤثر بود و از راه ارتباط سازنده با مغولان توانست جان شیعیان بغداد را حفظ کند.سخت گیری های خلیفه علیه شیعیان، ضعف مدیریت او و فساد سیاسی گسترده در مرکز عالم اسلام خواجه را به این نتیجه رسانده بود که همکاری با یورش مهارناشدنی می تواند از تبعات پیش بینی ناپذیر جلوگیری کند.از این رو، همکاری محدود و مشروط او با مغولان برای جلوگیری از تخریب ایران و نابودی شیعیان و عالمان بود.حفظ و تداوم بخشی فرهنگ و تمدن اسلامی مدیون تشخیص و رفتار مداراگرایانه افرادی چون خواجه نصیرالدین طوسی است.