داستان «امیرارسلان نامدار» یک نقالی شبانه در خواب گاه ناصرالدین شاه قاجار بود که توسط نقال باشی دربارش ، نقیب الممالک، پرداخته و به قلم دختر شاه به رشته تحریر درآمد و علیرغم فضای اشرافی شکل گیری خود، به سرعت تبدیل به محبوب ترین و مشهورترین قصه عامیانه فارسی گردید. متاسفانه آثاری این چنین به دلیل ویژگی عامیانه بودن خود، هرگز آن چنان که باید و شاید مورد مطالعات ادب پژوهانه و خصوصاَ نمایش پژوهانه قرار نگرفته است. در این مقاله ابتدا به معادل اروپایی این گونه ادبیات که همان رمانس باشد پرداخته و سعی شده پاره ای از نظریات محقق بزرگ ادبی، نورتروپ فرای، در ساختار این داستان ها بیان شود، سپس به داستان اصلی یعنی «امیرارسلان نامدار» پرداخته شده است و به لحاظ نقاط برجسته نمایشی و قابلیت های تآتری مورد بررسی قرار گرفته است.