بی تردید ملت ها طی قرن های متمادی به مقتضای وضع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی فراز و فرودهایی بسیار را تجربه کرده اند. قرآن کریم به سقوط و سر در نشیب آمدن ملل و اقوام گوناگون چنین اشاره کرده: «و هنگامی که خواستیم ملتی را نابود کنیم به ثروت مندان و خوش گذرانشان فرمان می دهیم (وقتی که آن ها تمرّد کردند) و به فسق و فجور سرگرم شدند، حکم قطعی خداوند در حقشان نفوذ یافته، نابودشان خواهیم کرد.» (اسراء / 16) با توجه به مفهوم این آیه، هنگامی که جامعه فاسد شد، فساد در تمامی طبقات، روابط و مناسبات اجتماعی رسوخ یافته، هیچ چیز از گزند آن در امان نخواهد بود. در چنین شرایطی، ناامنی در ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی پدید می آید و کلیة این ساختارها به جای تعامل و پیوند با یک دیگر در تقابل و تضاد با هم قرار گرفته، کارکردی مطلوب نخواهد داشت. این جاست که وجود روشن گران و منتقدان اجتماعی، نمودی خاص می یابد که با آگاه کردن آحاد ملت از طریق نشان دادن و انتقاد از تباهی ها و فسادها و نابکاری ها نقشی مهم در واداشتن اقشار مختلف اجتماعی به تحرّک در برابر زشتی ها و کاستی ها و کج اندیشی ها ایفا می کنند. نقد و تحلیل طبقات اجتماعی از دیدگاه ناصرخسرو و سنایی به عنوان شاعران روشن گر و منتقد از اهداف نگارش این مقاله بوده است.