آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

یکی از مباحثی که در شعر معاصر، بویژه در این چند دهة اخیر، مورد توجه اهل تحقیق قرار گرفته و آثاری ارزش مند بدنبال داشته است، مبحث «نقد ادبی» است. در انواعی که برای نقد ادبی برشمرده اند، نوعی از نقد به نام «نقد اجتماعی» مطرح است که در آن منتقد با روی کردی اجتماعی و مسؤولانه، بویژه از منظر «ادبیات ملتزم» یا «متعهد»، به آسیب شناسی جامعه می پردازد و بر آن است تا با بیان واقعیت های تلخ جامعه و دردهای آن، مخاطبان را به تأمل وادارد و از این طریق آن ها را در رسیدن به دوای این دردها یاری دهد. (فرزاد، 1378، 71) از موضوعاتی که در نقد اجتماعی جامعة ایرانی باید با حساسیت ویژه ای بدان پرداخت، معضل رواج خرافات و جهل و نادانی در شعر معاصر ایران از آغاز مشروطیت تا سال 1357 است. معضلی دردناک که متأسفانه با تمام اهمیت آن چندان بطور جدی مورد توجه و تحقیق پژوهش گران ادب معاصر قرار نگرفته است. همین امر ما را بر آن داشت تا این موضوع را در شعر معاصر ـ شعر دورة مشروطه و دورة نیمایی ـ مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم. دراین مجال کوتاه، برآنیم تا به عنوان پیش زمینة بحث، بطور اجمالی و گذرا به ریشه یابی این معضل بزرگ اجتماعی در تاریخ گذشته و معاصر این سرزمین بپردازیم، آن گاه با آوردن شواهد و نمونه هایی از شعر معاصر، آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

تبلیغات