چین کنونی چنان در مسیر تحول و دگرگونی قرار دارد که توجه ناظران و پژوهشگران بسیاری را به خود جلب کرده است. یکی از تحولات دهه اخیر چین، جهت گیری رهبران و نظام این کشور برای ساختن جامعه هماهنگ و همگن است؛ جامعه ای که دربردارنده انسجام و همبستگی بیش تر اعضای جامعه انسانی و متضمن هماهنگی بیش تر با طبیعت است. تحلیل چنین جامعه ای، بر اساس اهداف توسعه، نظریه های گذار به دموکراسی، سازش مدرنیسم، سوسیالیسم و سنت، روند اتوپیا گرایی و ایدئولوژی پردازی و کارکردهای نظام سیاسی، می تواند تا حدود زیادی، وجوهِ پیچیده آن را بازنمایاند. ایده اصلی مقاله این است که رویه پراگماتیستی رهبران چین امروز، بیش از سایر عوامل، در طرح و پیش برد جامعه هماهنگ و همگن نقش داشته و چگونگی تاثیر دیگر عوامل، اتفاقاً در کنش و واکنش با آن، قابل ارزیابی است.