چرا دولت و- در افقی دیگر- نظام سیاسی یا حکومت، مسئولیت هدایت و اداره رفتار افراد «چه در مقام فرد و چه در مقام گونه» را برعهده می گیرد؟ و چگونه این «اراده به اداره کردن» را به انجام می رساند؟ ممکن است پاسخ به این پرسش بر حسب نحوه فهم ما از مقولاتی مانند دولت، قدرت و یا نسبت این دو با سوژه، متفاوت باشد. طرح چشم انداز «حکومت مندی» از سوی فوکو را می توان گشایش حوزه جدیدی دانست که در آن، هر سه مقوله دولت، قدرت و سوژه، از طریق پیوندی که بین تکنیک های استیلا و تکنیک های خود برقرار شده است به هم مربوط می شوند. در این چشم انداز نشان داده می شود که چگونه اکراه حکومت از توسل به خشونت محض و هم زمان اراده به اداره کردن افراد، به ناگزیر سوژه سازی را به یگانه پاسخ ممکن در افق معرفتی خاص پروبلماتیک حکومت مندی تبدیل می کند. پاسخی که از یک سو، در شکل بس گانه کردن تمام هنرهای حکومت کردن و از سوی دیگر به صورت بس گانه کردن تمام نهادهای حکومت ظاهر می شود. این شکل از مفهوم پردازی نحوه عملکرد قدرت، فقط چگونگی مبهم شدن مرزهای اجبار و رضایت طی فرایند حکومت مند شدن افراد جهت تولید سوژه های دلخواه را توضیح نمی دهد؛ بلکه در عین حال منکر مشارکت «میل در سرکوب خویش» نیز می شود.