رژیم های انقلابی ماهیت های گوناگونی داشته و در شکل های متنوعی ظاهر شده اند. در برخی شرایط، دیکتاتوری های نظامی، حزبی و فردی، و گاهی نیز رژیم های دموکراتیک از دل انقلاب ها سربرآورده است. بنابراین، انقلاب به عنوان یک عامل، به تنهایی رژیم را دموکراتیک یا اقتدارگرا نمی سازد. شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه (ایدئولوژی سیاسی) و نوع رژیم ساقط شده ماهیت رژیم انقلابی را رقم می زند. جمهوری اسلامی ایران به عنوان رژیمی انقلابی، بر اساس نظریه دموکراتیزاسیون و سکولاریزاسیون قابل تبیین نیست و تحلیل و تبیین دیگری می طلبد. از دیدگاه دموکراتیزاسیون، وجه ولایت فقیه جمهوری اسلامی و از نظر سکولاریزاسیون، اسلامی بودن جمهوری اسلامی و از نظر کلی، ترکیب جمهوری بودن و اسلامی بودنِ آن به مسئله ای برای اندیشمندان تبدیل شده است. در تعیین ماهیت رژیم انقلابی، عوامل گوناگونی دخالت دارند؛ از قبیل ساختار و شرایط بین المللی، ماهیت رژیم ساقط شده، قدرت جامعه مدنی و فرهنگ سیاسی.
این مقاله با عنایت به نظریه های فرهنگ سیاسی (تقلیل یافته به ایدئولوژی سیاسی) درصدد تبیین این مسئله در دهه اول انقلاب اسلامی ایران (1357-1367) است. روش تحقیق، استفاده از راهبردهای مطالعه موردی است. نتایج تحقیق نشان می دهد نوع ایدئولوژی سیاسی رهبران انقلابی تا حدودی می تواند تبیین گر مسئله باشد. در اسلامی بودنِ نظام (در معنای تصویب قوانین اسلامی، نظارت فقها بر قوانین مصوب و حضور فقها و روحانیان در دولت)، ایدئولوژی رهبران و نخبگان سیاسی نقش مهمی داشت. جمهوری بودن نظام (برگزاری انتخابات) نیز تا حدی ناشی از ایدئولوژی جمهوری خواهی اسلامی امام و نمایندگان مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی بود.