زبان پارسی و فرهنگ ایران اسلامی، در طول چندین قرن، در آسیای صغیر سروری و سرافرازی داشت و از چنان شکوه و درخششی برخوردار بود که هیچ سرزمین دیگری جز شبه قاره هند از این حیث با آن قابل قیاس نبود. این زبان شیرین قرنها زبان رسمی آن دیار بود. سخنوران به آن شعر می سرودند و آثار منثور پدید می آورند. این زبان، همچنین، در مجالس درس و در خانقاه و زاویه وسیله تعلیم و ارشاد بود. سلاطین و رجال درباری نامه های رسمی خود را بدان می نوشتند.
نفوذ زبان و فرهنگ ایرانی در آسیای صغیر پیشینه ای دیرینه دارد و آغازگاه آن را باید در عصری از روزگار باستان جست که این سرزمین زیبا و زرخیز، طی سه قرن، جزو استانهای شاهنشاهی هخامنشی بوده است. هنوز هم آثاری از آن دوران در دل کوه ها و خزانه موزه ها محفوظ است. این عصر، در تاریخ آن سرزمین به نام «دوره پارسها» شناخته می شود.
ناصرخسرو قبادیانی، که سی سال پیش از حکومت سلاطین سلجوقی، طی سفر طولانی خود، از شهر خلاط گذشته، از زبانهای رایج در آن چنین یاد کرده است: «در شهر خلاط به سه زبان سخن می گویند: تازی، پارسی و ارمنی»...