آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

در هر زبانی لهجه هایی متمایز مشاهده می شود. علاوه بر آن، گونه ها و گویش هایی هم خانواده در کنار همدیگر وجود دارند که چه بسا تفاوت هایی آوایی و واژگانی و دستوری آشکاری به هم دارند به طوری که برقراری ارتباطی زبانی را برای سخنگویان آنها بس دشوار یا غیر ممکن می سازند. در این حالت، اهالی یک جامعه سیاسی یا کشور، برای آنکه بتوانند با همدیگر ارتباط زبانی مطلوب بر قرار سازند، به گونه زبانی مشترکی نیاز پیدا می کنند. هنگامی که در محدوده مرزهای سیاسی و جغرافیایی خاصی زبان های متفاوت متداول باشد و سخنگویان نتوانند از طریق زبان مادری خویش با یکدیگر ارتباط برقرار سازند، ضرورت استفاده از گونه زبانی مشترک احساس می شود. داد و ستدهای تجاری و فرهنگی میان اقوام و ملل نیز مستلزم استفاده از گونه زبانی مشترک است. برخی فعالیت های مذهبی نیز استفاده از گونه زبانی مشترک را ایجاب می کند. هنگامی که مبلغان مسیحی وارد افریقا شدند، با گستره وسیعی از لهجه ها و گویش ها روبرو گشتند (Asher 1994: 4392). آنان نمی دانستند، از میان این گسترده وسیع، کدام لهجه یا گویش را برای مقصد تبلیغی خویش انتخاب کنند. حکومت ها نیز، برای برقراری ارتباط میان شهروندان و نهادها در مقیاس کشوری و نیز برای آموزش – که معمولا برعهده حکومت است – نیاز به گونه زبانی مشترک دارند. (Fasold 1993، vol. 1، p.3) هنگامی که حکومت به زور و با نیروی نظامی بر سرزمین تسلط می یابد، انتخاب گونه زبانی مشترک امری خطیر و حیاتی می گردد و نوع و نحوه این انتخاب در آینده حکومت و مردم موثر می افتد. در چنین مواردی، معمولا گویشی که سخنگویان آن قدرت حکومتی را به دست دارند به عنوان زبان مشترک انتخاب می گردد و جامعه زبانی آن را می پذیرد و به کار می برد. گاهی نیز، به دلایل سیاسی یا مذهبی یا اقتصادی و یا فرهنگی، گونه زبانی مهجور و حتی مرده یا زبانی خارجی به عنوان زبان مشترک برگزیده می شود ...

متن

تبلیغات