«نمود» عمدتا در کتابهای دستور سنتی فرانسه و فارسی نادیده گرفته شده است زیرا این مفهوم اصولا در دو زبان مذکور به عنوان یک مقوله دستوری مجزا وجود ندارد اما مفاهیم ناشی از آن در همه زبانهای دنیا به صور گوناگون بیان می شوند و عدم توجه به این ظرائف زبانی گاه کاربرد زبان و نیز درک آن را حتی در سطوح پیشرفته با مشکل مواجه می سازد و به انتخاب زمان دستوری نابجا منجر می شود که این امر چه در آموزش و یادگیری و چه در ترجمه به بروز مشکلاتی می انجامد. از میان تقابلهای معنایی - نمودی شناخته شده، تقابل دو نمود «تمام» و «ناتمام» تنها نوعی است که به زعم همه زبانشناسان صد در صد دستوری به شمار می رود. و از سایر نمودها که عمدتا واژگانی هستند متمایز می گردد. مقاله حاضر می کوشد حیطه این دو نمود و ارتباط آنها را با کاربرد زمانهای دستوری در دو زبان مشخص سازد و به این ترتیب موارد تداخل زبانی را در این زمینه آشکار سازد. بررسی حاضر نشان می دهد که در زبان فارسی نیز همچون فرانسه دو نمود مورد بحث دستوری هستند و تستهای انجام شده در مراحل مختلف این پژوهش نشان می دهند که فقدان برخی صورتهای دستوری فرانسه در زبان فارسی برای کاربران فارسی زبان در امر یافتن معادل زمانی مناسب ایجاد اشکال می کند. نتایج حاصل از این مقاله مبتنی بر بررسی یک پیکره زبانی فارسی و فرانسه است که این موارد را به ویژه در ترجمه برخی جملات نمایان می سازد.