اجتهاد در اسلام مایة تحرّک است و از آنجا که باب آن همواره به روی همگان باز است، کسی که استعداد استنباط دارد می تواند، با فراهم شدن مقدّمات لازم و شرایط ضروری، اجتهاد نماید. از طرف دیگر، قواعد عام و کلیدی دین که فراگیرنده اند، روح دین را تشکیل می دهند و با مذاق شرع همسازی دارند. شناخت آنها در فهم اجزای شریعت نبوی ودرک احکام مترتّب بر بندگان ضروری است. مجموعة ویژگیهای موجود در شیوة استخراج احکام از منابع اصلی، نوع سیاست فقهی خاصّی که دنبال می شود، تحولی که در مباحث اصولی ایجاد می گردد، نگرش خاصّی که به منابع اجتهاد و بهره برداری از آنها صورت می گیرد، همگی موجب می شود که فقها صاحب مکتب شوند. در این نوشتار، نخست به چگونگی تکوین یک مکتب فقهی پرداخته ایم. در وهلة بعد، در مقام تبیین چرایی ایجاد مکتب، علل و عواملی را که دست به دست هم داده تا یک مکتب فقهی جدید تأسیس شود، مورد بحث قرار داده ایم. این عوامل عبارتند از: داشتن سبک و روش فقهی خاص، ایجاد تحول در مباحث اصولی و تأسیس یا بسط قواعد اصولی و فقهی، تحولات تاریخی، تکامل تدریجی اجتهاد، تأثیر علوم جدید، تغییر وضعیّت زندگی اجتماعی و ظهور نیازهای جدید، گوناگونی محیطهای بحث، نبوغ و استعداد فردی مجتهدان و ویژگیهای آنها سرانجام اجمالاً به نتایج و پیامدهای حاصل از ایجاد یک مکتب فقهی پرداخته ایم. این پیامدها عبارتند از: استقلال رأی و پرهیز از تقلید، تأثیر گذاری بر سایر فقها، تحول و تکامل اجتهاد، اختلاف فتوا، تحول در علم اصول و قواعد فقهی و اصولی