مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
فقه الاخلاق
حوزه های تخصصی:
فقه الاخلاق و فقه التربیه رویکردی میان رشته ای است که در آن گزاره های فقهی نگاهِ اخلاقی تربیتی بررسی می شود و علاوه بر اینکه حکم فقهی مسئله تربیتی بیان می شود، برای احکام فقهی تحلیل های اخلاقی تربیتی ارائه می گردد و تعامل و ارتباط فقه و اخلاق و تربیت در عرصه های گوناگون نشان داده می شود و با استفاده از احکام فقهی اخلاقی، نظام سازی اخلاقی به وجود می آید. فیض کاشانی دانشور برجستة جهان اسلام به دلیل جامعیت علمی و برخورداری از علوم متعدد و متنوع در زمینه های گوناگون، علاوه بر اینکه در ساحت اخلاق و تربیت نظریه پردازی کرد و آرای سترگ خود را در آثاری چون «المحجهٔ البیضاء»، «الحقایق فی محاسن الاخلاق» و «زاد السالک» ارائه کرده است، به نوپردازی نیز دست یازید و در ساحت فقه به پژوهشِ اخلاقی تربیتی پرداخت و از زاویة اخلاق و تربیت، پاره ای از احکام فقهی را بررسی کرد. در این زمینة کتاب «النخبهٔ فی الحکمهٔ العملیه والاحکام الشریعه» را نگاشت. این پژوهش ضمن معرفی این اثر سودمند و ماندگار، نگاه اخلاقی تربیتیِ فیض را به پاره ای از احکام فقهی بیان می کند و پیوند فقه و اخلاق را در زمینه های مختلف نشان می دهد.
نقد تسری انگاره فقهی «تسامح در ادله سنن» به ارزیابی سند روایات اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فقیهان شیعه و سنی با استناد به روایات معروف به احادیث «من بلغ» از مناقشات جدی در سند روایات دال بر مستحبات و مکروهات پرهیز کرده و به آسانی طبق مقتضای این روایات فتوا به استحباب و کراهت داده اند، گرچه سندی صحیح نداشته باشند. این انگاره دیرین فقهی به اخلاق نیز تسری یافته و بدین سان بسیاری، تسامح را در اسناد روایات حامل آموزه های اخلاقی نیز روا انگاشته اند. پژوهه فرارو با هدف ارزیابی این رهیافت از روش اسنادی مدد جسته و با تحقیق در سند و دلالت روایات «من بلغ»، احتمالات فقه الحدیثی در فراز محوری «من بلغه ثواب من الله علی عمل» در این روایات را تحلیل نموده و این نظریه را برگزیده است که فراخ داری و تساهل و آسان نگاری مرسوم به هیج وجه در اخلاق روا نیست؛ زیرا اولاً اخلاق بسیار فربه تر از مجموعه ای از مستحبات است؛ ثانیاً، «ثواب» و «عمل» در این فراز مخصوص مستحبات نیست و واجبات را هم شامل است؛ و ثالثاً، مدلول این روایات، نوعی امتنان نسبت به روایاتی است که صدورشان از طرق عقلائی احراز شده، اما در واقع صادر نشده اند و لذا تسامح در اعتبارسنجی سند روایات اخلاقی روا نیست.
بررسی رابطه فقه و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان تنها مخلوق خداوند است که با توجه به اختیارش، برای رسیدن به سعادت وکمال نیاز به قانون و برنامه ای جامع دارد که با توجه به همه ابعاد وجودیش بتواند او را به غایت برساند. فقه و اخلاق مجموعه ای از قوانین را تشکیل میدهند که واضع آنها خداوند بوده و با توجه به تمام ابعاد وجودی انسان و افعال اختیاری اوآنها را وضع کرده است. بدین جهت از اهمیت وجایگاه خاصی برخوردار می باشند. در مورد رابطه اخلاق با فقه سه صورت قابل تصور است: تمایز اخلاق وفقه ، تعارض اخلاق وفقه و مکمل بودن اخلاق وفقه. با بررسی های انجام شده رابطه سوم بین این دو علم صحت دارد و دراثبات آن می توان به دلایلی اشاره کرد: از جمله این که اخلاق مبتنی برفقه است زیرا تصفیه درون بدون اصلاح برون امکان پذیر نیست و این که اخلاق با اعتقادات انسان رابطه مستقیم واز جهتی با فقه ارتباط غیر مستقیم دارد و نیز ذکر آموزه های اخلاقی در کنار احکام فقهی بهترین ضمانت اجرایی برای عمل به احکام فقهی است. برای بررسی رابطه این دو علم بایکدیگر از آن جایی که نیاز به اطلاعاتی در مورد آن ها بوده ابتدا به ذکر مقدماتی در ارتباط با موضوع ،روش وغایت این دو علم و در مرحله بعد به بررسی رابطه این دو علم پرداخته شده است.
سه گلوگاه برای گسترش قلمرو اجتهاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله تعریف، تفسیر و تبیین زیرساخت های «تفقه در مقیاس کلان» یا «اجتهاد نظام ساز و تمدن ساز» است. مسأله مقاله این است که قلمرو اجتهاد، عملاً منحصر به «احکام فعل مکلف» شده است، آیا ظرفیت فقه، واقعا به همین مقدار است؟ فرضیه مؤلف چنین است: «اجتهاد، تلاش معرفتی روشمند برای دست یابی به نظر خداوند (اعم از توصیف ها و تجویزها) از منابع معتبر براساس مدارک معتبر است». براساس این فرضیه، «اجتهاد» اختصاص به فقه ندارد و در کل دین جاری می شود و سه محور است این فرضیه را پشتیبانی می کند: 1. بازنگری در قید «فعل مکلف» در تعریف فقه، و گسترش آن به «فعل فرآیندها» 2. بازنگری در قلمرو «حکم شرعی» و گسترش آن به «احکام وضعی و احکام ارشادی» 3. بازنگری در مفهوم «حجیت» در تعریف اجتهاد و گسترش آن از معذریت و منجزیت به کاشفیت.
ماهیت، مؤلفه ها و امکان تجرّی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «تجرّی» عنوان رفتاری خاص است که در علم اصول فقه از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است لکن این موضوع به حوزه اخلاق نیز قابل تسرّی است به این صورت که هرگاه شخصی، عملی را مبتنی بر باوری کاذب و با نیت و قصد مخالفت با امر اخلاقی ِتوهم شده، انجام دهد، متجرّی اخلاقی است. مفهوم «تجرّی اخلاقی»، دارای سه مولفه «باور کاذب به عنوان خطائی معرفتی»، «نیت و قصد بد» و «عمل خارجی» است که عنوان تجرّی، از مجموعه آنها انتزاع شده و موضوع مسئله تجرّی قرار می گیرد. این مقاله در بررسی این مسئله، بعد از تسرّی مفهوم تجرّی به حوزه اخلاق و تبیین امکان طرح مسئله تجرّی از دیدگاه های مختلف، به بیان اقسام قبح فاعلی پرداخته و در نهایت استدلال می کند که عمل تجرّی به جهت آنکه مصداق «اقدام بر عمل غیراخلاقی» است قبیح و فاعل متجرّی مستحق مذمت است.
موضوع شناسی ورع برای فقه المعرفه و العقیده، فقه الاخلاق و فقه العمل بر اساس روایات
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
61 - 84
حوزه های تخصصی:
موضوع فقه، رفتار مکلفان است که علی رغم اختلاف های میان فقیهان در شمولیت این موضوع، می تواند بر اساس نظر برخی، شامل سه حوزه فقه المعرفه و العقیده، فقه الاخلاق و فقه العمل باشد. فارغ از اختلافات در اصل مسئله، ورع نیز از واژگانی است که به تناسب کاربردهای مختلف در فقه به عنوان خصلت قاضی، مجتهد و مفتی و همچنین، گستردگی معنایی در روایات می تواند در هر سه حوزه فوق مطرح شود و موضوع حکم فقهی باشد. این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی درصدد پاسخ به این سؤال است که باتوجه به ارتباط واژه «ورع» با سایر واژگان در روایات، ورع موضوع کدام یک از سه حوزه فقه المعرفه و العقیده، فقه الاخلاق و فقه العمل خواهد بود؟ جامعه آماری این پژوهش شامل 346 حدیث است که با استفاده از نرم افزار MAXQDA2020 کدگذاری شدند. محدود دانستن ورع به محدوده فقه الاخلاق و فقه المعرفه و العقیده به دلیل وجود روایات متعدد که ورع را در زمره عمل یا مساوی با آن می دانند، صحیح نیست، بلکه ورع در محدوده فقه العمل نیز داخل است و محدود دانستن آن به باب های قضاوت، اجتهاد و تقلید و نماز در فقه العمل نیز کفایت نمی کند، بلکه ورع باید در باب عبادات فراتر از اوصاف امام جماعت نیز مطرح شود و چه بسا بتوان ورع را از اوصاف واجب همه بندگان و مکلفان اعم از مجتهد و مقلد دانست. در نهایت، ورع و واژگان مثبت همراه آن در روایات در صورتی موضوع فقه المعرفه و العقیده خواهد بود که دارای وصف معرفت شناختی باشد و اگر از مرحله شناختی خارج شد و به ظهور و بروز ظاهری در اعمال و رفتار انسان نرسید، در حوزه فقه الاخلاق وارد خواهد شد و اگر در قالب رفتار و فعل انسان عرضه شد، باید در وادی فقه العمل به دنبال حکم فقهی آن گشت.