مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
پروفایل لیپیدی
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر شدت های گوناگون فعالیت ورزشی کوتاه مدت بر سطوح لپتین، انسولین، کورتیزول و نیمرخ لیپیدی نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق است.24 نوجوان پسر چاق و دارای اضافه وزن (میانگین سنی: (65 /0) 15.5، BMI : (47 /2)09 /30 کیلوگرم بر متر مربع) در این پژوهش شرکت کردند. در ابتدا همة آزمودنی ها برای ارزیابی حداکثر اکسیژن مصرفی خود با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل کنندة گازهای تنفسی و آزمون بروس شرکت کردند و با توجه به VO2peak به دست آمده به طور تصادفی در 3 گروه فعالیت ورزشی با شدت های مختلف(50، 75 و 85 درصد) بر روی نوارگردان تقسیم شدند. با خون گیری انجام گرفته در سه زمان قبل، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از برنامة ورزشی، عوامل گلوکز پلاسما، انسولین، لپتین ، پروفایل لیپیدی و کورتیزول ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بین شدت های مختلف فعالیت ورزشی کوتاه مدت در هیچ یک از متغیرها تفاوت معنی داری وجود ندارد. البته تغییرات درون گروهی تاثیر معنی دار فعالیت ورزشی با شدت 50 درصد بر HDL (006 /0p=)، گلوکز(01 /0p<) و لپتین(004 /0p=)، فعالیت ورزشی با شدت 75 درصد بر TG(010 /0p=)، کلسترول(020 /0p=) و گلوکز(006 /0p=) و فعالیت ورزشی با شدت 85 درصد بر HDL(001 /0p=)، کلسترول (01 /0p<)، گلوکز (038 /0p=) و لپتین (002 /0p=) را نشان داد. نتایج نشان داد شدت های گوناگون یک جلسه فعالیت ورزشی تاثیر معنی داری بر لپتین، انسولین، کورتیزول و پروفایل لیپیدی نوجوانان چاق و دارای اضافه وزن دارد و بین تاثیر این شدت ها تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
تاثیر تمرین مقاومتی با بار فزاینده بر غلظت سرمی A-FABP و آپولیپوپروتئین A-I موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پروتئین متصل به اسید چربِ سلول چربی (A-FABP) یکی از اعضای خانواده FABP است که نقش مهمی در تنظیم متابولیسم انرژی و التهاب دارد و آپولیپوپروتئین A-I، آپولیپوپروتئین اصلی تشکل دهنده ی HDL است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین مقاومتی با بار فزاینده بر سطوح سرمی A-FABP و apoA-I بود. 16 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار (12 تا 14 هفته ای) به طور تصادفی به گروه های کنترل (8n=) و تمرین (8n=) تقسیم شدند. گروه تمرینی برنامه تمرین مقاومتی با استفاده از نردبان را (3 روز در هفته، برای 4 هفته) انجام دادند. غلظت ناشتای FABP و apoA-I سرم همراه با پروفایل لیپیدی سرم و کبد اندازه گیری شد. پس از 4 هفته تمرین مقاومتی سطوح سرمی FABP و apoA-I گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری بالاتر بود (به ترتیب؛ 026/0 = P و 028/0 = P). تفاوت معنی داری در پروفایل لیپیدی سرم و کبد گروه تمرین و کنترل مشاهده نشد. این نتایج بیانگر آن است که تمرین مقاومتی با شدت مناسب می تواند موجب افزایش سطوح سرمی FABP و apoA-I گردد.
تأثیر تمرین تناوبی با شدت بالا بر مقادیر سرمی عامل رشد فیبروبلاست 21، مقاومت به انسولین و پروفایل لیپیدی در زنان چاق غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۹)
449 - 464
حوزه های تخصصی:
عامل رشد فیبروبلاست 21 (FGF21) از هورمون های متابولیسمی بدن است که از بافت های مختلف ترشح می شود و در متابولیسم کربوهیدرات و لیپید نقش دارد و به بهبود همئوستاز گلوکز، پارامترهای چربی و کاهش وزن منجر می شود. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر مقادیر سرمی FGF21، پروفایل لیپیدی و مقاومت به انسولین زنان چاق غیرفعال بود. 20 زن چاق غیرفعال (میانگین سن 96/2 ± 15/30 سال و BMI 27/1 ± 34/30 Kg/m2) به طور تصادفی در دو گروه 10 نفری HIIT و کنترل، داوطلب شرکت در پژوهش حاضر شدند. برنامه تمرین HIIT به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و با شدت 90 درصد ضربان قلب هدف اجرا شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون آماریt همبسته وt مستقل در سطح معناداری 05/0P
تاثیر هشت هفته تمرین هوازی منتخب در آب بر سطوح لیپوکالین 2، شاخص های گلیسمیک و پروفایل لیپیدی در مردان میانسال اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۲)
299 - 314
حوزه های تخصصی:
لیپوکالین 2، آدیپوکاین جدیدی است که از بافت چربی ترشح می شود و با التهاب خفیف، چاقی، مقاومت انسولینی و سندروم متابولیک ارتباط نزدیکی دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین منتخب در آب بر سطوح لیپوکالین 2، شاخص های گلیسمیک و پروفایل لیپیدی در مردان میانسال دارای اضافه وزن بود. بدین منظور 24 مرد دارای اضافه وزن (Kg/m<sup>2</sup>25BMI≥) 45 تا 55 ساله به صورت فراخوان عمومی، از میان 70 داوطلب به منظور شرکت در این مطالعه، به طور تصادفی انتخاب شدند و پس از دارا بودن شرایط لازم به دو گروه تجربی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل تمرینات هوازی در آب با شدت 45 تا 65 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته بود. نمونه های خونی پیش و پس از تمرین به منظور اندازه گیری متغیرهای تحقیق گرفته شد. یافته ها نشان داد در مقایسه بین گروه های کنترل و تجربی با استفاده از آزمون t مستقل تفاوت معناداری در متغیرهای لیپوکالین-2، شاخص مقاومت انسولینی، کلسترول، تری گلیسرید و LDL-C مشاهده شد (05/0>P)، درحالی که تغییرات متغیرهای گلوکز، انسولین و HDL-C معنادار نبود (05/0P>). نتایج نشان داد یک دوره تمرینات هوازی در آب توانست تأثیرات مثبتی بر کاهش برخی عوامل خطرزای قلبی عروقی در مردان میانسال دارای اضافه وزن داشته باشد. بنابراین، این تمرینات می تواند جهت توصیه تمرینی توسط متخصصان ورزش و سلامت در این افراد استفاده شود.
تأثیر شش هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی دانه زیره سیاه بر سطح سرمی آدیپولین و تغییرات پروفایل لیپیدی موش های صحرایی نر چاق عنوان کوتاه: تمرین هوازی و مصرف زیره سیاه بر سطح سرمی آدیپولین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۶)
362 - 374
حوزه های تخصصی:
آدیپولین، آدیپوسایتوکاین ضدالتهابی مترشحه از بافت چربی است. با توجه به نقش گیاهان دارویی در کنترل چاقی، این مطالعه با هدف تعیین تأثیر 6 هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی دانه زیره سیاه بر سطح سرمی آدیپولین و تغییرات پروفایل لیپیدی موش های صحرایی نر چاق انجام گرفت. در این مطالعه تجربی، از 24 سر موش صحرایی نر چاق شده، در پی 12 هفته رژیم غذایی پرچرب استفاده شد، که به طور تصادفی به چهار گروه 1. کنترل، 2. تمرین، 3. عصاره زیره سیاه و 4. تمرین + عصاره زیره سیاه تقسیم شدند. گروه های تمرین 5 روز در هفته به مدت 6 هفته تمرین هوازی (معادل 55% VO2max) انجام دادند. سطح سرمی آدیپولین و تغییرات پروفایل لیپیدی و وزن بدن اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی Tukey تحلیل شدند. نتایج کاهش معنا دار وزن بدن، LDL-C، TG، TC (05/0>P) و افزایش معنا دار سطح سرمی آدیپولین و HDL-C (05/0> P) در گروه تمرین + عصاره زیره سیاه نسبت به سایر گروه ها را نشان داد. با توجه به نتایج، به نظر می رسد ترکیب همزمان تمرین هوازی با شدت متوسط و مصرف عصاره آبی زیره سیاه می تواند با افزایش سطح سرمی آدیپولین، HDL-C و کاهش LDL-C ، TG و TC به کاهش وزن منجر شود.
تأثیر هشت هفته مکمل چیتوزان و تمرین ترکیبی بر فشار خون و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به فشار خون بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۶)
55 - 70
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فشار خون بالا و دیس لیپیدمی از عوامل خطر بیماری های قلبی- عروقی از علل اصلی مرگ ومیرند. با این حال، مصرف مکمل های گیاهی و انجام فعالیت های بدنی می تواند به پیشگیری از این بیماری کمک کند. بنابراین تحقیق حاضر به بررسی تأثیر مکمل چیتوزان و ورزش ترکیبی بر فشار خون و پروفایل لیپیدی زنان مبتلا به فشار خون بالا پرداخت. روش پژوهش: تحقیق به صورت کارآزمایی بالینی روی 40 زن مبتلا به فشار خون بالا انجام گرفت. شرکت کنندگان به طور تصادفی در چهار گروه (10 نفر مکمل چیتوزان-10 نفر تمرین ترکیبی-10 نفر مکمل چیتوزان به همراه تمرین ترکیبی و 10 نفر کنترل) قرار گرفتند. شرکت کنندگان در گروه تمرین ترکیبی به مدت هشت هفته (سه روز در هفته) تمرین هوازی و پس از آن تمرینات مقاومتی و گروه مکمل و مکمل با تمرین روزانه 4 گرم چیتوزان (8 کپسول 500 میلی گرمی) مصرف کردند. نمونه گیری خونی و اندازه گیری فشار خون پیش از هشت هفته و دوباره 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و مکمل دهی انجام گرفت. اندازه گیری ها ثبت شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل آماری داده ها با spss نسخه 23 با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آنوا و کوواریانس در سطح معناداری (05/0P≤) انجام گرفت. بیشترین مقدار میانگین فشار خون سیستولیک پس از آزمون (8/9±9/141)، کلسترول کل پس از آزمون (9/3±28/213) در افراد شرکت کننده در گروه تمرینات ترکیبی مشاهده شد و نتایج مقایسه بین گروهی حاکی از بهبود معنا دار شاخص های فشار خون سیتولیک و کلسترول کل، تری گلیسیرید، VLDL,LDL بود و در شاخص های فشار خون دیاستولیک و HDL نتایج نزدیک به سطح معناداری مشاهده شد. نتیجه گیری: در مجموع نتایج نشان داد که مصرف مکمل چیتوزان و تمرین ترکیبی تأثیرات مفیدی بر فشار خون و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به فشار خون بالا دارد.
تاثیر تمرین اینتروال شدید در مقایسه با مدیتیشن بر شاخص های QUICKI، McAuley، HOMA-IR، شاخص های گلایسمیک و پروفایل لیپیدی زنان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: استفاده روز افزون از روش های درمانی غیر دارویی مانند ورزش و مدیتیشن در مدیریت دیابت برای بهبود وضعیت جسمانی و روانی در بیماران دیابتی دارای اهمیت بالایی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین اینتروال شدید (HIIT) در مقایسه با مدیتیشن بر شاخص های حساسیت انسولینی، شاخص های گلایسمیک و پروفایل لیپیدی زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود.مواد و روش ها: 30 زن دیابتی میانسال دیابتی به طور تصادفی انتخاب و به سه گروه HIIT، مدیتیشن و کنترل تقسیم شدند. میزان سرمی گلوکز، انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله، تری گلسیرید، لیپوپروتئین پرچگال (HDL)، لیپوپروتئین کم چگال (LDL) 48 ساعت قبل و بعد از مداخله به صورت ناشتایی اندازه گیری شد. شاخص های حساسیت و مقاومت انسولینی بر اساس فرمول ها محاسبه گردید. تمرین به مدت 12 هفته و سه جلسه در HIIT و مدیتیشن به مدت 12 هفته و تمام روزهای هفته اجرا گردید. برای مقایسه بین گروهی از آنووای دو راهه ترکیبی و آزمون تعقیبی توکی و تفاوت درون گروهی از آزمون t زوجی استفاده گردید.یافته ها: QUICKI، McAuley و HOMA-IR، گلوکز، انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله و پروفایل لییپدی بهبود معنی داری در گروه HIIT نسبت به گروه کنترل نشان داد (0.05>P). همچنین، گلوکز ناشتا، QUICKI و HOMA-IR در گروه HIIT بهبود معنی داری نسبت به گروه مدیتیشن داشت (0.05>P). گروه مدیتیشن نیز باعث بهبود معنی دار HOMA-IR، انسولین و HDL نسبت به گروه کنترل شد (0.05>P).بحث و نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشان داد که هر دو HIIT و مدیتیشن می تواند باعث بهبود حساسیت و مقاومت انسولینی، برخی شاخص های گلایسمیک و پروفایل لیپیدی زنان مبتلا به دیابتی نوع دو شود. با این حال، اثربخشی HIIT در بیشتر متغیرها برجسته تر از مدیتیشن بود. برای درک بهتر کارایی این دو روش پژوهش های بیشتری نیاز است.
اثر یک دوره تمرینات کراس فیت بر سطح سرمی فتوئین B و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: اهداف سودمند تمرینات کراس فیت دوره کوتاه زمان اجرای آن است، که باعث دستاوردهای سلامتی بیشتری نسبت به تمرینات سنتی برای بیماران دیابت نوع 2 می شود. هدف تحقیق حاضر تعیین اثر یک دوره تمرینات کراس فیت بر سطح سرمی فتوئین B و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.مواد و روش ها: در تحقیق نیمه تجربی حاضر 30 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی به دو گروه کراس فیت (سن: 3.93±40.75 سال؛ شاخص توده بدن: 2.31±29.49 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.20±168.67 میلی گرم بر دسی لیتر) و کنترل (سن: 3.11±41.55 سال؛ شاخص توده بدن: 2.45±30.55 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.25±164.46 میلی گرم بر دسی لیتر) تقسیم شدند. تمرینات کراس فیت (شدت تمرین در 4 هفته اول با 75-70 درصد ضربان قلب ذخیره و از هفته 8-5 با 80-75 درصد ضربان قلب ذخیره) به صورت یک روز در میان (سه جلسه در هفته، هر جلسه تمرین شامل 6-3 ایستگاه تمرینی کراس فیت بود. حرکات مورد استفاده در این ایستگاه ها از حرکات چند مفصلی و فول بادی بودند) و به مدت هشت هفته انجام شد. نمونه گیری خون به صورت ناشتا و 48 ساعت قبل و پس از مداخله تمرین اندازه گیری شد. شدت تمرینات به وسیله ضربان قلب کنترل شد. مقایسه درون گروهی از آزمون تی وابسته و مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل کوواریانس، با سطح معنی داری 0.05≥P < span lang="FA"> با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: پس از هشت هفته تمرین کراس فیت کاهش معنی داری در سطح فتوئین B سرمی (0.036=P < span lang="FA">)، کلسترول تام (0.001>P < span lang="FA">)، لیپوپروتئین کم چگال (0.001>P < span lang="FA">) و افزایش معنی داری در لیپوپروتئین پرچگال (0.001>P ) گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت که کاهش فتوئین B به عنوان یک بیومارکر مرتبط با دیس لیپیدمی در ارتباط با بهبود پروفایل لیپیدی ناشی از سازگاری به تمرینات کراس فیت می باشد.
بررسی سطح فعالیت بدنی، عادت های تغذیه ای و شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت و مقایسه سطح فعالیت بدنی، عوامل خطرساز متابولیکی و عادت های تغذیه ای آن ها با کارکنان غیر مبتلا بود. مواد و روش ها: در این پژوهش 1007 نفر از کارکنان شهرداری شرکت کردند (سن: 9.2±43.3 سال، 800 مرد، 207 زن). قد، وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی، دور کمر و فشارخون آن ها اندازه گیری شد. برای بررسی سطح فعالیت بدنی از پرسشنامه بِک و عادت های تغذیه ای از یک پرسشنامه استاندارد ملی استفاده شد. تشخیص ابتلا به سندرم متابولیک با استفاده از شاخص فدراسیون بین المللی دیابت (IDF) صورت گرفت. از آزمون کروسکال- والیس و یومن- ویتنی جهت تجزیه وتحلیل داده ها در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.یافته ها: نتاج آماری نشان داد ارتباط معنی داری بین سطح فعالیت بدنی و میزان ابتلا به سندرم متابولیک وجود دارد (10.4=p < span lang="AR-SA">=0.005, X2)؛ به طوری که درصد افراد مبتلا به سندرم متابولیک در سطح فعالیت بدنی بالا، متوسط و خفیف به ترتیب 10.4، 15.4 و 21.5 بود. در سطح بالای فعالیت بدنی، مقادیر TG و HDL مردان، WC زنان و FBS هر دو جنس تفاوتی با کارکنان غیر مبتلا نداشت (0.05
)؛ در حالی که این عوامل در سطح متوسط و خفیف فعالیت به طور معنی داری نسبت به کارکنان غیرمبتلا در سطح بالاتری بود. (0.05>P < span lang="AR-SA">). همچنین، ابتلا به سندرم متابولیک با مصرف هفتگی میوه و ماهی یک ارتباط معکوس (0.05>P < span lang="AR-SA">) و با مصرف غذای سرخ کرده در سه وعده روزانه ارتباط مستقیم داشت (0.01>P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه گیری: خطر شیوع سندرم متابولیک در کارکنانی که از سطح فعالیت بدنی بالاتری برخوردار بوده کمتر است و داشتن سطح فعالیت بدنی بالا می تواند یک راهکار موثر در کنترل برخی از اجزای سندرم متابولیک نظیر TG و FBS و WC باشد. همچنین، علاوه بر بهبود سطح فعالیت بدنی، افزایش مصرف میوه ها و ماهی می تواند در کاهش خطر ابتلا به سندرم متابولیک کارکنان موثر باشد.