مطالب مرتبط با کلیدواژه

رویکرد نقش گرایی


۱.

مطالعه کارکردهای زبانی «فعل» در اشعار غنایی «مذنب بدایونی» با تکیه بر فرانقش اندیشگانی در رویکرد نقش گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات غنایی رویکرد نقش گرایی فرانقش اندیشگانی و مذنب بدایونی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۲ تعداد دانلود : ۱۳۸
«ادبیات غنایی» به عنوان یکی از گسترده ترین انواع ادبی در چهارچوب نقش «ادبی و عاطفی» زبان مطرح می شود و به بیان احساسات و عواطف شخصی «گوینده» می پردازد. هدف این نوع ادبی، گزارش و بیان احساسات گوینده و در کنار آن، لذت بخشیدن به مخاطب است. هر یک از گویندگان ادب غنایی به اقتضای درون مایه اثر خود از مؤلفه هایی بهره گرفته اند که به اثر آن ها رنگ و بوی غنایی بخشیده و آن را از سایر آثار ادبی متمایز ساخته است. شیوه های کاربرد عناصر غنایی در هر یک از منظومه های ادب فارسی متعدد و متنوع است. عواملی مانند «ترکیبات و تعبیرات غنایی»، «توصیفات نرم و لطیف»، «فضای غم آلود و انزواطلبی»، «کنشگری عاشق و معشوق»، «تک گویی های درونی شخصیت اصلی» و ... از شاخص ترین نمودهای ادب غنایی هستند. این پژوهش تلاش می کند با بهره گیری از «فرانقش اندیشگانی» در رویکرد نقش گرایی هلیدی به مطالعه اشعار غنایی «مذنب بدایونی» یکی از شعرای ناشناخته دوره بازگشت بپردازد. این شاعر غزل سرا از روش های مختلفی برای بیان اندیشه غنایی خود استفاده کرده و نکته قابل تأمل این است که وی در طول دوره شاعری خود دچار تحول نگرش شده و از نگرش ابتدایی خود که مشابه شعرای عاشقانه سرای سبک عراقی بوده در دوره ای از زندگی به دیدگاه شعرای «مکتب وقوع» و «واسوخت» متمایل می شود. این پژوهش سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که بر مبنای فرانقش اندیشگانی، تحول جهان بینی «مذنب بدایونی» در اشعار غنایی، باعث ایجاد چه تغییراتی در سطح «افعال» به کار رفته، شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که تغییر، افول و در نهایت تنزل مقام «معشوق» -به عنوان شخصیت اصلی غزلیات وی- از طریق کاهش میزان حضور این مُشارک در «فرآیندهای مادی و ذهنی» و بسامد بالای «بندهای پرسشی» که معنای «مؤاخذه و عتاب» دارند، نشان داده شده است.
۲.

مطالعه تطبیقی جایگاهِ اجتماعیِ زنان در داستان های کوتاه دهه 20 از منظر فرانقش تجربیِ زبان در رویکرد نقش گرایی هلیدی «با تمرکز بر داستان های کوتاه بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: جایگاه اجتماعی زنان داستان های کوتاه دهه 20 رویکرد نقش گرایی فرانقش تجربی زبان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۳۸
زبان شناسی نقش گرا بر این نکته تأکید دارد که زبان ابزاری اجتماعی است و به آن دسته از کنش های انسانی می پردازد که بر انتقال معنا با کمک زبان اشاره دارد. هلیدی، زبان را نظامی از گزینش های واژگانی می داند که گویشور در سطوح سه گانه با توجه به بافت موقعیت از آن استفاده می کند. زبان با توجه به ضرورت های اجتماعی و محیط پیرامون تشکیل می شود و به سامان دهی معنی می پردازد. این کارکرد زبان در زبان شناسی نقش گرا فرانقش نامیده می شود. فرانقش های زبان عبارت اند از: فرانقش اندیشگانی که از این فرانقش برای واکاوی و تحلیل متن استفاده می شود؛ فرانقش بینافردی که هدف آن شروع یا ارتقای روابط برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران، بیان نظرات، اصلاح یا تغییر آن هاست؛ فرانقش متنی که وظیفه متناسب سازی پیام با توجه به دیگر عوامل متنی و برون متنی را داراست. پژوهش حاضر تلاش می کند به شیوه توصیفی - تحلیلی به این پرسش ها پاسخ دهد که با توجه به جامعه آماری پژوهش، در ساختار متنی داستان های کوتاه دهه 20، هر کدام از فرآیندهای زبانی چه کارکردی دارند؟ و با توجه به مبانی مطرح در فرانقش اندیشگانی و دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان های کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از زن و جایگاه اجتماعی وی در این مقطع تاریخی ترسیم کرده اند؟ ادبیات داستان کوتاه با تأکید بر منش رئالیستی و واقع گرایانه خود همواره به دنبال تعریف جایگاهی برای حضور زنان و همچنین رهایی خود از محدودیت های جنسیتی و خوانش های مردسالارانه بوده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و جلال آل احمد هر کدام در ساختار متنی داستان های کوتاه خود از انواع مختلف فرآیندهای زبانی برای ترسیم جایگاه اجتماعی مثبت زنان بهره گرفته اند.